نگرش استراتژيك در سازمان و ارتباط آن با مديريت بازاريابي

سازمان میتواند با برآورده كردن نیازها، خواسته ها و تقاضاهاي مشتریان از طریق محصولاتی كه ارائه می دهد، به رسالت خود دست یابد. بستگی دارد كه سازمان این عمل را چگونه انجام میدهد و از چه رویكردهایی بهره مند شود. بعضی سازمانها ممكن است به منظور بقا در صحنه رقابت رویكرد خود را از یكی به دیگري تغییر دهند. بازاریابی بحثی درباره مشتریان و بازار است. یك شركت براي آن كه موفق باشد باید اهداف خود را بر روي آرزوهاي مشتري و الزامات بازار تنظیم كند. بنابراین بازاریابی از این منظر یك ابزار مدیریت است. براي معرفی مناسب یك شركت لازم است اهداف، محصولات، نگرش ها و كنش هاي همه بخش هاي شركت در هماهنگی با یكدیگر باشند. تازه وقتی همه این ها فراهم بود، مدام باید در صحنه حضور داشت. شركت ها به مفاهیم و استراتژي هایی نیاز دارند كه نقاط تمایز آن ها با دیگران را نشان دهد. وقتی شركتی حضور خود را در بازار برپایه یك مفهوم ارتباطی همگرا بنا كند خودش را در رقابت ها بیمه كرده است و مفهوم ارتباطی همگرا هم چیزي نیست جز داشتن یك استراتژي كه تمام اهداف، محصولات، نگرش ها و كنش هاي شركت را همسو ساخته و در جهت آرزوهاي مشتري به كار گیرد. بنابراین هدف ما در این مقاله با توجه به مطالاعات پیشین این است كه آیا نگرش استراتژیك و مدیریت بازاریابی باهم در ارتباط هستند؟ ؛ ارتباط این دو به چه شكل میباشد؟ و آیا ارتباط این دو میتواند به نفع سازماها باشد؟