هوش هيجاني : ابزاري براي مديران

از زماني كه مفهوم هوش، IQ ، در محافل علمي مطرح شد به مدت صد سال چنان سيطره اي بر رفتارهاي افراد اعمال مي كرد كه تمام مردم فعاليت هاي خود را تحت هدايت هوش خود قلمداد مي كردند و پيشرفت ها يا عقب ماندگي هاي خود را به آن نسبت مي دادند. پس از گذشت يك قرن با مشاهده شواهدي، دانشمندان دريافتند كه عوامل ديگري علاوه بر IQ باعث موفقيت يا شكست فعاليت ها مي شود. آن ها اين عامل جديد را هوش هيجاني ناميدند. هوش هيجاني به ساده ترين تعريف عبارتست از توانايي فرد در شناسايي احساسات خود و ديگران و استفاده از آن در برقراري ارتباط موثر در جهت تحقق اهداف خاص. حوزه مديريت يكي از نخستين جاهايي بود كه هوش هيجاني در آن راه پيدا كرد. چرا مديران با انسان ها كار مي كنند و تعاملات انساني از جنس عاطفه است تا تعقل. از طرف ديگر تحقيقات گلمن نشان داد كه تنها 20 درصد موفقيت ناشي از IQ است و 80 درصد بقيه مربوط به توانايي استفاده از هوش هيجاني است. اين مقاله در پي آن است تا بطور خلاصه مفهوم هوش هيجاني را مورد بررسي قرار دهد و تاريخچه، كاركردها و فوايد آن را در مديريت سازمان ها مورد بررسي قرار دهد.