كليدواژه :
انحراف اجتماعي , اختلال رواني , بحران اجتماعي , واكنش سياسي , واكنش غيرسياسي
چكيده فارسي :
بحران اجتماعي شرايطي است مولد احساس منفي از حال، ارزيابي منفي از آينده، و احساس ناممكن بودن راه حل هاي عادي. اين شرايط مي تواند منجر به احساس ناكامي شود كه مطابق نظريه يادگيري اجتماعي بندورا انواع واكنش ها را در افراد سبب مي شود. به نظر مي رسد واكنش به بحران اجتماعي صورت هاي گوناگوني از سياسي (شورش، انقلاب و اصلاح طلبي) و غيرسياسي (فعاليت مدني، انحراف اجتماعي و اختلال رواني) داشته باشد. اين واكنش ها از جهتي ديگر قابل تقسيم به دو نوع خشونت بار و مسالمت آميزند و واكنش هاي غيرسياسي را نيز به دو دسته معطوف به بيرون و درون مي توان تقسيم كرد. اگر همه اين پديده ها را بتوان واكنش به بحران اجتماعي دانست، شايد اولا رابطه اي تعادلي نيز ميان انواع واكنش هاي مزبور برقرار باشد و ثانيا با وقوع واكنش هاي كم هزينه تر بتوان انتظار پديد آمدن واكنش هاي پرهزينه تر در صورت تداوم بحران را هم داشت. وضعيت ايران معاصر از جهت اعتياد، خودكشي، ضرب و جرح، قتل و اختلالات رواني ترسيم و آينده كشور بر پايه فرضيه و به فرض صحت آن پيش بيني شده است. رابطه بحران اجتماعي، ناكامي، و برخي انواع واكنش هاي يادشده، بيشتر در برخي تحقيقات تاييد شده است، ولي اين رابطه در مورد ساير واكنش ها و نيز اجزاي ديگر فرضيه نيازمند مطالعه بيشتر است.
چكيده لاتين :
Social crisis (sc) is a condition that produces negative emotions about present, negative appraisals about future, and perceived uselessness of usual solutions, SC can lead to a frustration that, according to Bandora’s “social learning” theory, can cause a variety of reactions. Seemingly, they can be political (rebellion, revolution, and reform) or non-political (civic activism, social deviance, and mental disorder). Both political & non-political reations can be violent or peacful. Non-political re-actions, in turn, can be divided into the reactions directed inward or outward.
If all of these phenomena can be considered as reactions to SC,
1) an equilibrium among them can be hypothesized and
2) reactions with less costs may be considered as warnings for more costly reac¬tions in the future if the SC remains unresolved.
Current situation of Iran regarding addiction, suicide, quarrel murder, and mental disorders is described and the future is forecasted assuming the hypothesis as con-firmed. In previous studies relations among SC, frustration, and some of the infor- mentioned reactions have been evident, but other relations and other components of the hypothesis are yet to be studied more.
