عنوان مقاله :
رابطه بين رويكردهاي عدالت اجتماعي با مولفه هاي برابري سياسي
عنوان به زبان ديگر :
The Relationship Between Social Justice Approaches and Political Equality Components.
پديد آورندگان :
عريضي ساماني، حميدرضا دانشگاه اصفهان , گل پرور، محسن دانشگاه آزاد خوراسگان
كليدواژه :
برابري مشاركتي , برابري توزيعي , انصاف و برابري سياسي , برابري فرصتي , برابري قانوني , عدالت اجتماعي و عدالت سياسي , فردگرايي اقتصادي و نياز
چكيده فارسي :
عدالت اجتماعي و سياسي از زمره مباحث و موضوعات محوري در مشاركت افراد جامعه در سياست هاي خرد و كلان هر جامعه اي است. بنا بر نظر فلاسفه سياسي، دو عامل اصلي درگير، در داوري هاي افراد جامعه در برابر عدالت خواهي سياسي، عدالت توزيعي و رويه اي است. اين دو رويكرد اصلي به عدالت اجتماعي به اشكال متعدد در تصميم گيري هاي افراد جامعه نسبت به مفيد بودن يا نبودن سياست هاي حكومت ها در راستاي جلب مشاركت مردم براي همراهي و همكاري در اجراي برنامه ها، همواره نقش با اهميتي را ايفا كرده و مي كند. رويكردهاي كنوني به عدالت اجتماعي توزيعي (نياز برابري، انصاف، اقتصادگرايي فردي) در سطح بسياري از جوامع توسط محققان حوزه هاي جامعه شناسي و روانشناسي مورد بررسي قرار گرفته و در عين حال بر پايه اين تحقيقات مشخص شده كه بي توجهي به تصورات افراد هر جامعه اي نسبت به عدالت اجتماعي، مي تواند تبديل به معضلات جدي سياسي و اجتماعي شود. به باور انديشمنداني چون كلمن (1990) عناصر اصلي در عدالت سياسي، برابري عناصر و لوازم توسعه سياسي است كه داراي سه مولفه اساسي شهروندي ملي، نظم حقوقي كليت گرا و هنجارهاي موفقيت هستند. اين مولفه ها، به طور كلي در يكي از چهار مولفه (برابري سياسي)، برابري توزيعي، فرصتي، قانوني و مشاركتي نمود خود را بجا مي گذارند. بر اساس اهميت ارتباط ميان رويكردها به عدالت اجتماعي (برابري، نياز، انصاف و فردگرايي اقتصادي) با مولفه هاي برابري سياسي (برابري توزيعي، قانوني، مشاركتي و فرصتي) در اين پژوهش رابطه بين رويكردهاي چهارگانه فوق به عدالت اجتماعي با چهار مولفه برابري سياسي مورد بررسي قرار گرفته است. جامعه آماري تحقيق را، كليه افراد 16 سال بالاتر ساكن در شهر اصفهان تشكيل داده اند. از جامعه آماري مذكور 400 نفر (200 زن و 200 مرد) به عنوان گروه نمونه با استفاده از نمونه گيري دو مرحله اي از سطح خيابانهاي شهر اصفهان براي پاسخگويي به دو پرسش نامه عدالت اجتماعي راسينسكي و فلدمن و برابري سياسي يوسفي (1383) انتخاب شدند. لازم به ذكر است كه 400 نفر گروه نمونه به منظور قابل مقايسه كردن نتايج پژوهش حاضر با پژوهش يوسفي، در اين حجم انتخاب شده اند. نتايج با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون و ضرايب همبستگي متعارف (رويكردها به عدالت اجتماعي و عدالت اجتماعي كلي به عنوان متغير پيش بين و مولفه هاي برابري سياسي و برابري سياسي كلي به عنوان متغير ملاك در نظر گرفته شده اند) مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج بدست آمده نشان داد كه بين فردگرايي اقتصادي با برابري فرصتي و مشاركتي (به ترتيب r=0.29 و r=0.32) در عدالت سياسي رابطه مندي معنادار وجود دارد. همچنين بين انصاف در عدالت اجتماعي و برابري فرصتي و مشاركتي (به ترتيب r=0.27 و (r=0.37 نيز رابطه منفي وجود داشت. بين برابري در عدالت اجتماعي و برابري توزيعي، برابري قانوني و برابري مشاركتي به ترتيب r=0.44) و r=0.47 و (r=0.46 رابطه مثبت معنادار بدست آمد. بين نياز در عدالت اجتماعي و برابري توزيعي و برابري مشاركتي (به ترتيب r=0.39 و r=0.42) و بين نياز در عدالت اجتماعي و برابري قانوني (r=0.32) به ترتيب رابطه منفي و مثبت معنادار به دست آمد. همبستگي هاي متعارف نيز نشان داد كه رويكردهاي چهارگانه عدالت اجتماعي از طريق عدالت اجتماعي كلي قادر به پيش بيني ميزان برابرخواهي عدالت سياسي هستند.
چكيده لاتين :
Social and political justices are the central themes in people participation to macro and mi¬cro policies in every society. According to political philosophers, two basic factors, which involved in people’s judgments about political equality are distributive and procedural jus¬tice. Current approaches to distributive social justice in many of the societies investigated by sociologists and psychologists and furthermore on the basis of these researches recognized that without attention to people’s perceptions toward social justice, serious social and politi¬cal problems arise. According to Coleman (1990) major elements of political justice are the devices and elements equality in political decisions.
Additionally, within this framework, these elements involve four subjects: distributive equal¬ity, opportunities equality. In this research, the relationship between social justice approaches and political justice components has been investigated. Statistical population of this research were the total of sixteen - year - old persons and more who were inhabitant in Esfahan city. From statistical population, four hundred people (two hundred males and two hundred females), randomly selected responding to two questionnaire, that is Rasinsky social justice questionnaire and Yousephy’s political equality questionnaire. It should be mentioned that four hundred members of sample group selected to be comparable this results with Youse¬phy’s research. The data analyzed with the use of Pearson correlation coefficients. Results showed that there is a significant reverse (negative) relationship between economic individu¬alism and equity in social justice with opportunity and participative equality. Also there is a significant direct (positive) relationship between equality in social justice and distributive, legal and participative equality in political justice.
There is a significant direct (positive) relationship between need in social justice and distribu¬tive and participative equality in political justice, whereas between need and legal equality there is a significant reverse (negative) relationship. Canonical correlation analysis showed that four approaches in social justice were able to predict political equality from total social justice indirectly.
عنوان نشريه :
رفاه اجتماعي
عنوان نشريه :
رفاه اجتماعي