عنوان مقاله :
ارتباط ظرفيت تام آنتي اكسيداني رژيم غذايي با سكته مغزي در بزرگسالان ايراني
عنوان به زبان ديگر :
DIETARY TOTAL ANTIOXIDANT CAPACITY IN RELATION TO STROKE AMONG IRANIAN ADULTS
پديد آورندگان :
رحماني، سپيده مركز تحقيقات امنيت غذايي - دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - دانشكده تغذيه و علوم غذايي - گروه تغذيه جامعه , صادقيان، مهدي مركز تحقيقات امنيت غذايي - دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - دانشكده تغذيه و علوم غذايي - گروه تغذيه جامعه , ميلاجردي، عليرضا دانشگاه علوم پزشكي تهران - دانشكده علوم تغذيه و رژيم درماني - گروه تغذيه جامعه , شاكري، فروغ مركز تحقيقات پزشكي - دانشگاه علوم پزشكي اصفهان , موسوي، محمد دانشگاه علوم پزشكي تهران - دانشكده علوم تغذيه و رژيم درماني - گروه تغذيه جامعه , كهنسال، ساناز مركز تحقيقات امنيت غذايي - دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - دانشكده تغذيه و علوم غذايي - گروه تغذيه جامعه , سعادت نيا، محمد مركز تحقيقات علوم اعصاب - دانشگاه علوم پزشكي اصفهان , اسماعيل زاده، احمد مركز تحقيقات علوم اعصاب - دانشگاه علوم پزشكي اصفهان , حسن زاده كشتلي، عمار دانشگاه آلبرتا ادمونتون - دانشكده پزشكي
كليدواژه :
استرس اكسيداتيو , بيماري مزمن , ظرفيت اكسيداني , سكته مغزي
چكيده فارسي :
پيشزمينه و هدف: اطلاعات محدودي در ارتباط با ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي و خطر سكته مغزي وجود دارد. اين مطالعه جهت بررسي ارتباط بين ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي و خطر سكته مغزي در ميان بالغين ايراني انجام شده است.
مواد و روش كار: اين مطالعه مورد - شاهدي بر روي 195 بيمار مبتلا به سكته مغزي و 195 فرد شاهد بستري در بيمارستان الزهراي اصفهان انجام گرديد. رژيم غذايي شركتكنندگان به وسيله پرسشنامه بسامد خوراك ارزيابي گرديد. ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي بهوسيله دادههاي بينالمللي مربوط به قدرت كاهنده فريك آنتياكسيدان برآورد گرديد. سكته مغزي بهوسيله يك متخصص اعصاب با استفاده از روشهاي تصويربرداري تأييد گرديد. اطلاعات جمعيت شناختي با استفاده از پرسشنامه بهدست آمد. ارزيابيهاي آنتروپومتري با استفاده ترازو، قد سنج و متر مناسب اندازهگيري شد. همچنين فعاليت فيزيكي توسط پرسشنامه ارزيابي گرديد و بهصورت دقيقه در روز – معادل متابوليك بيان گرديد.
يافتهها: ميانگين ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي ميان گروه مورد و شاهد تفاوت معنيداري نداشت (6±10/2 در مقابل 4/8±10/4، 0/61=P). بعد از تعديل براي مخدوشگرها شامل دريافتهاي غذايي فيبر و اسيدهاي چرب امگا 3، ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي ارتباط معكوس حاشيهاي با خطر سكته مغزي داشت. بدين ترتيب كه هر واحد افزايش در ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي با كاهش خطر سكته مغزي به ميزان 29درصد در ارتباط بود (0/71=OR؛ 1/01-0/5=95%CI، 06/0=P). زماني كه ارتباط را در ميان سهكهاي ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي بررسي كرديم، بعد از كنترل مخدوشگرها افرادي كه در بالاترين سهك ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي بودند در مقايسه با بيماراني كه در پايينترين سهك قرار داشتند بهطور حاشيهاي 51 درصد احتمال كمتري براي داشتن سكته مغزي داشتند (0/49=OR؛ 1-0/49=95%CI، 0/12=P).
بحث و نتيجهگيري: ما تقريباً يك ارتباط معكوس معنيداري بين ظرفيت تام آنتياكسيداني رژيم غذايي و خطر سكته مغزي بهدست آورديم. براي تأييد اين يافتهها مطالعات آيندهنگر بيشتري مورد نياز ميباشد.
چكيده لاتين :
Background & Aims: Limited data are available linking dietary total antioxidant capacity (TAC) to the
risk of stroke. This study was conducted to investigate the association between dietary TAC and odds
of stroke among Iranian adults.
Materials & Methods: This case-control study was done on 195 hospitalized stroke cases and 195
hospital-based controls in Al-Zahra hospital, Isfahan, Iran. Dietary intake of participants was assessed
using a validated detailed food frequency questionnaire. Dietary TAC was estimated using the ferricreducing
antioxidant power (FRAP) international databases. Stroke was confirmed by a trained
neurologist using standard imaging methods. Demographic information were obtained by related
questionnaire. Anthropometric data were measured by appropriate scale and meter. Physical activity
was also assessed by specific questionnaire and reported as MET-min/day.
Results: Mean dietary TAC was not significantly different comparing cases and controls (10.2±6.0 vs
10.4±4.8, P= 0.61). However, after adjustment for potential confounders including dietary intakes of
fiber and omega-3 fatty acids, we found almost significant inverse association between dietary TAC and
odds of stroke; such that each unit increase in dietary TAC was associated with 29% reduced odds of
stroke (OR: 0.71; 95% CI: 0.50-1.01, P= 0.06). When we examined the association across tertiles of
dietary TAC, we found that after controlling for potential confounders, those in the top tertile of dietary
TAC were 51% less likely to have stroke than those in the bottom tertile (marginally significant)
(OR=0.49; 0.49-1.00, p=0.12).
Conclusion: We found an almost significant inverse association between dietary TAC and odds of
stroke. Further studies of prospective design are required to confirm these findings.
عنوان نشريه :
مجله پزشكي اروميه
عنوان نشريه :
مجله پزشكي اروميه