عنوان مقاله :
ليبراليسم جديد و تخليه حيات سياسى
پديد آورندگان :
گري، جان , زارع شيرينكند، محمد , مشتاق صفت، فرهاد
كليدواژه :
فردگرايى انتزاعى , عدالت , نظريه بيطرفى , جماعت گرايى , طرح روشنگرى , كثرت گرايى , تمدن جهانى
چكيده فارسي :
فلسفه سياسى در كتاب «نظريه عدالت» جان مادلز (1971) صورت بندى جديد يافت. به نظر جان گرى، نويسنده مقاله، اين فلسفه سياسى در واقع، ليبراليسم در هيئت جديد است كه به شيوه تحليلىِ رايج در فلسفه قرن بيستم انگلوساكسون و با استمداد از «نظريه حق» كانت به دام نوعى تصور انتزاعى و غير تاريخى از «شخص» افتاده و برخلاف فلسفه هاى سياسىِ ارسطو، هيوم و استوارت ميل، در هيچ زمينه اى با نيازها و خواستهاى اصلى جامعه ليبرال در تماس نيست. به نظرِ گرى، نظريه پردازانِ آكادميك انگليسى و آمريكايى ليبراليسم جديد از پديده ها و رويدادهاى واقعى جامعه خود و جامعه هاى ديگر كاملا غافل اند و بيشتر در تصورات ذهنى خويش به بازسازى ليبراليسم مى انديشند. در حالى كه ما در واقعيتِ امر با اشخاص و افرادِ وفادار به هويتها، سنتها و تاريخها و جماعات متنوع مواجهيم و اين امور آنچنان با پوست و استخوان و روح و روان آدميان عجين شده كه امكان جدايى مطلق و دائمى وجود ندارد. گرى مى گويد ليبراليسم جديد بايد از حادثه جهانىِ سقوط و فروپاشى شوروى عبرت بگيرد كه اقوام زير سلطه اتحاد جماهير شوروى، به رغم كوشش هاى فراوان براى يكسان سازى و همانندسازى، در نهايت به هويت ها، فرهنگ ها، زبانها و آداب و رسوم و ارزش هاى پيشين خود بازگشتند. از اين رو، ليبراليسم جديد بايد درون خود را از عنصر «طرح روشنگرى» و از اين فلسفه تاريخ اروپا محورانه اى كه اميدوار است روزى موجودات انسانى از «وفاداري هاى سنّتى و هويت هاى محلى» دست بردارند و در يك «تمدّن جهانىِ» كلى و عام متحد شوند، بپيرايد.
عنوان نشريه :
روش شناسي علوم انساني
عنوان نشريه :
روش شناسي علوم انساني