تحليل جامعه شناختي طلاق عاطفي در ميان زوجين شهر نوشهر

Sociological analysis of emotional divorce among Noshahr’s spouse

در گذشته روند تصاعدي ميزان طلاق بطور كاملا چشم گيري باعث شد كه از ديگر آسيب هاي خانوادگي غافل شويم. يكي از اين آسيب هاي جدي طلاق عاطفي است كه مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه، يعني خانواده مي باشد.بر اين اساس مقاله ي حاضر در صدد است با تاكيد بر اختلال عوامل رابطه اي درون خانوادگي (بي نظمي) به بررسي عوامل موثر بر طلاق عاطفي در شهر نوشهر بپردازد. روش تحقيق از نوع پيمايشي و ابزار سنجش آن پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماري شامل كليه زنان و مردان متأهل شهر نوشهر مي باشد. حجم نمونه آماري بر اساس فرمول كوكران 384 نفر برآورد شده است. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه جمع آوري گرديد. نتايج تحقيق نشان داد كه طلاق عاطفي با متغيرهايي چون عدم همفكري مشترك، عدم همگامي مشترك، عدم همبختي مشترك و عدم همدلي مشترك رابطه اي معنادار دارد. همچنين با توجه به مدل ساختاري ارائه شده همه اين متغيرها57 درصد از تغييرات متغير وابسته( طلاق عاطفي) را تبيين كرده اند.

Over time relationships that lead to different demands, attitudes and needs of men and women and then away they are from each other. In the past, the divorce rate is quite significant and progressive process led to the neglect of other family crisis. Emotional Divorce is one of the serious damage that the most important factor in the rupture of the most fundamental structures of society namely the family. The present article seeks to emphasize the relationship of family dysfunction (disorder) to investigate the factors affecting on their emotional divorce in the city of Noshahr. The research method is a questionnaire survey and measurement. The population includes all married men and women in the city Noshahr. The sample size was estimated based on the sample of 390 people. Data were collected by using a questionnaire. The results showed that emotional divorce has a significant relationship with lack of joint consultation, lack of common synchronization, lack of common well-being and lack of common violence. all of these variables as well as the structural model explained 57 percent of alteration of the dependent variable (emotional divorce)