معرفي كتاب سياست در بستر زمان

Politics in Time: History, Institutions, and Social Analysis

شايد رويكرد انتخاب عقلايي منسجم ترين رويكرد به تحليل رفتار انسانها باشد. اين رويكرد كه مبناي دانش اقتصاد خرد به طور خاص و اقتصاد به طور عام است فرض مي كند كه انسانها موجوداتي عقلايي هستند و با توجه به سبد اطلاعاتي خود تصميمي را اتخاذ مي كنند كه مطلوبيت آنها را بهينه كند. حال در افراد مختلف آن چه كه در تابع مطلوبيت است مي تواند متفاوت باشد ولي در مجموع هر كس به دنبال بيشينه سازي مطلوبيت خود است. اگرچه اين چارچوب در ابتدا تنها به عرصه اقتصاد و رفتارهاي اقتصادي محدود مي شد اما به تدريج اقتصاددانان پا را فراتر گذاشته و مدعي شدند كه مي توانند پديده هاي اجتماعي و سياسي و حتي حقوقي را بر اساس اين رويكرد توضيح دهند. ابزاري كه براي اينكار به كار گرفته مي شد به طور طبيعي نظريه بازيها بود كه رفتارهاي افراد در عرصه اجتماع را استراتژيك قلمداد مي كرد. اولين نقد به اين رويكرد از سوي روانشناساني مطرح شد كه فرض عقلانيت را زير سوال بردند. اين روانشناسان شاخه روانشناسي تصميم گيري كه بعدها تحت عنوان اقتصاد رفتاري و مالي رفتاري شناخته شد نشان دادند كه انسانها در تصميمات و انتخابهاي خود دچار سوگيريهاي شديدي هستند و اين امر مي تواند به انحراف نظام مند انتخابها و تصميم ها از انتخابها و تصميمات بهينه منتهي شود.

Perhaps the rational choice approach is the most coherent approach to analyzing human behavior. This approach، which is based on the knowledge of the microeconomics in particular and on the economy as a whole، assumes that humans are rational beings and، according to their information portfolio، make a decision that optimizes their utility. Now، in different people، what is in the utility function can be different، but in general، everyone seeks to maximize their desirability. Although this framework was initially restricted to the field of economics and economic behavior، it gradually expanded economists and claimed that they could explain social، political، and even legal phenomena based on this approach. The tool used to do this was naturally a game theory that considered people's attitudes in the social arena to be strategic. The first critique of this approach was posed by psychologists who questioned the assumption of rationality. These psychologists in the decision-making psychology branch، later known as behavioral and behavioral economics، showed that humans face intense biases in their decisions and choices، which could lead to systematic diversion of choices and decisions from choices and optimal decisions.