عنوان مقاله :
«ديگري» در سينماي نئورئاليستي ايران (مورد مطالعه: تختهسياه و باد ما را خواهد برد)
عنوان به زبان ديگر :
“Other” in Neorealist Cinema of Iran
پديد آورندگان :
محمدي، جمال دانشگاه كردستان - گروه جامعهشناسي , محمودي، جهانگير
كليدواژه :
پسااستعماري , رمزگان , كُردبودن , خوانش سمپتماتيك , بازنمايي , ديگري
چكيده فارسي :
تصوير غالب از كُردها در سينماي دهه هاي شصت و هفتاد ايران بر محور تقابلي دوتايي ساخت يافته است كه يك سوي آن مردمي ساده دل، سنتي، روستانشين و غريب نواز و سوي ديگر آن افرادي خشونت طلب، فريب خورده و شرور است. اين تصوير كه بالاخص در سينماي دفاع مقدس و برخي سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني ارايه مي شد خود حاصل تنش ها و تقابل هايي بود كه اوايل انقلاب و نيز همزمان با جنگ هشت سالۀ ايران و عراق به طور عيني در مناطق مرزي وجود داشت. با پايان جنگ و شروع دوران سازندگي و گسترش ارتباطات در ميان ايرانيان، اين ايماژ از كُردها به تدريج دگرگون شد و تصوير آنها در متون ادبي و هنري تقريباً شكل ديگري يافت. از اينجا بود كه برخي نويسندگان و هنرمندان بر آن شدند تا تصويري واقع گرايانه تر از اين «ديگري» ارايه دهند، يعني به محل زندگي آنها بروند و دوربين به دست بگيرند و از هر آنچه واقعاً اتفاق مي افتد تصوير بردارند. دو فيلم تخته سياه (سميرا مخملباف) و باد ما را خواهد برد (عباس كيارستمي) بر اساس همين منطق ساخته شدند (با اين تفاوت كه موضوع اثر دوم، دستكم به طور آشكار، به هيچوجه كُردبودن و قوميت و ديگري نيست و فقط از طريق خوانشي سمپتوماتيك ميتوان چنين چيزي را از لابه لاي تناقضات آن آشكار ساخت). اين دو اثر كه در پايان دهۀ هفتاد ساخته شده اند ازجمله نخستين آثارياند كه كوشيده اند از آن تصوير غالب فاصله بگيرند. اين جستار كوشيده است از طريق «خوانش سمپتوماتيك» اين دو فيلم به اين پرسش پاسخ دهد كه آثار كُردها را چگونه بازنمايي مي كنند؟ از چه كليشه ها و ايماژهايي استفاده مي كنند؟ و آيا اساساً بازنمايي واقع گرايانۀ «ديگري» ممكن است؟ تحليل سمپتوماتيك نشان ميدهد كه تصوير كُردها در اين دو اثر محصول كاربست همان كليشه ها و ايماژهايي است كه در عالَم واقع دربارۀ كُردها وجود دارد و مبناي تعامل فرهنگ مسلط با آنها و نيز مبناي بسياري از سياستگذاري ها در ارتباط با آنها است. در اين تصوير، كُردبودن واجد اين هماني تام با «طبيعت بكر»، «سنن قديمي»، «سادگي» و «مقاومت در برابر تغيير» است.
چكيده لاتين :
The representation of Kurds in post-revolutionary Iranian cinema is based on a binary opposition according to which they are either a traditional, hospitable and simple-hearted people or some aggressive, deceived and restive one. This picture which has been showed especially in a genre named Defamogadas and some other films and serials was itself basically the result of tensions occurred during the early years of revolution and Iraq war. After the war this image of the Kurds changed gradually. Some writers and artists tended to represent a more realistic image of this ethnic group. Takhtesyah and Bad Ma ra Khahad Bord are the products of this period. These two films were produced at the end of eightieth and tried to show a very different picture of the Kurds. This article attempts to interpret this image using postcolonial theoretical concepts and symptomatic reading in methodology. The findings show that the image of the Kurds in these two films is made through using old and common perceptions of them in Iranian oral culture. According to this perception, the Kurds are identifies with images like pure nature, old lifestyle, simple-mindedness and resistant to progress.
كليدواژهها [English]
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي