بازخواني پروبلماتيك نسبت قدرت و فرهنگ

The Problematic rereading of Relationship Between Power and Culture

هدف مقاله حاضر، ارائه يك خوانش جديد از رابطه قدرت و فرهنگ در جامعه نوين است. بر اين اساس، تلاش گرديده بر مبناي يك توصيف مفهومي، رويكردهاي متعارف در خصوص معاني قدرت و فرهنگ و نيز نسبت اين دو سازه اجتماعي از گذشته‌هاي دور تا آستانه قرن حاضر، پي‌جويي گردد. نگارندگان بر اساس يك سنخ‌شناسي از رويكردها، سه رويكرد: اول، محافظه‌كارانه و رسمي. دوم، ايده‌آليستيك و الهياتي و بنابراين نو محافظه‌كارانه و سوم راديكال و انتقادي را در باب نسبت قدرت و فرهنگ، شناسايي نموده‌اند. برآمد مجموعه بحث‌هاي مطرح‌شده در نوشتار حاضر، اين نتيجه كلي است كه فراتر از ايده ماركس (كه فرهنگ را دست‌پرورده سلطه و صرفاً به خاطر حفظ منافع اقتصادي مي‌دانست)، فرهنگ همچون برساخته قدرت و مواد آن اما براي نيل به مقاصدي چون اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است. درواقع قدرتمندان با دست‌كاري، ايجاد و بازتوليد فرهنگ علاوه بر استمرار و تحكيم منافع اقتصادي، به استفاده نمادين از آن‌كه همان كسب سرمايه نمادين و پرستيژ اجتماعي است، علاقه‌مندند.

The purpose of this paper is presenting a new reading of relationship between power and culture in new society. According to this purpose and based on a theoretical analysis we tried to search the known approaches about the meaning of Power and culture and their relationship From the Past to the present century writer has been recognized three approaches about this relation according to typo logic approaches, first, conservational and formal, second, idealistic and theological which means neoconserrational and third, radical and critical. The conclusion of these arguments is that beyond Marx's idea (which believes culture is produced by Power and it Saves economical Profits) culture is produced by power, but for achieving other purposes like economic, social and cultural. In fact power seekers with manipulating, producing and reproducing of culture not only interested in continuity and strengthening of the economical profits but also interested in symbolic using of it which means symbolic capital and social prestige.