كليدواژه :
معناي زندگي , معنادار , بعد بينشي , بعد گرايش , بعد كنشي
چكيده فارسي :
از موضوعات مهم در تقاطع مابعدالطبيعه، فلسفة اخلاق، فلسفة زيستشناسي، فلسفة دين و روانشناسي، معناي زندگي است. هرچند اين موضوع با اين عنوان موضوعي جديد است و پيشينة آن به دوران پس از مدرنيته و تهيشدن زندگي انسان مدرن از معنا بازميگردد، اما در اديان توحيدي سابقهاي طولاني دارد و به بحث مهم هدفداري آفرينش جهان و انسان و ارزشمند بودن زندگي انسان و نظام احسنِ حاكم بر آفرينش مرتبط است. واژة «معنادار» در بحث از معناي زندگي كلمهاي «كانوني» و جامع ابعاد بينشي، گرايشي و كنشي است. اين ابعاد درهمتنيده هستند و بينشان رابطة متقابل برقرار است. معناداري يا بيمعنايي زندگي وابسته به اين ابعاد است. هر يك از ابعاد معناي زندگي داراي آثار فراوان مشهود و نامشهود، در درجات و مراتب متفاوت است. برخي از شاخصههاي بينشي، گرايشي و كنشي زندگي معنادار به شرح ذيل است: داشتن جهانبيني صحيح، تبيين درست شرور و سختيها، اميد، خودباوري، خوشبيني، تعهد و احساس مسئوليت و آرامش و اطمينان.
چكيده لاتين :
Meaning of life is an important topic in philosophy, ethics, biological philosophy, philosophy of religion sand psychology. Although this topic is new and appeared after Modernism, it has a long history in theistic religions and is associated with the issue of human being, his life and the world have an ultimate end and this world is the best world. The ‘meaningful’ is a central concept in the ‘meaning of life’ discussion, and includes many cognitional, tendentious and functional aspects. These aspects are interwoven, and meaningfulness or un-meaningfulness depends on them. Each aspect has some superabundant, visible and invisible results. Some of cognitional, tendentious and functional signs and outputs of meaningful life are: proper justification of evils and hardships, hope, self esteem, amenability, optimism, tranquility.