عنوان مقاله :
انسان شناسيِ علوم انسانيِ مسلمانان بررسي تطبيقيِ انسان شناسي فارابي و ابن خلدون
پديد آورندگان :
صبوريان، محسن دانشگاه تهران
كليدواژه :
فارابى و ابن خلدون , انسان شناسى , علوم انسانى اسلامى , اشاعره و حكما
چكيده فارسي :
سده هاى نخستين در تمدن اسلامى، تجربه اى موفق در زمينۀ علم بومى و به
همين اعتبار، دينى بود. اين علم دس تكم دو ويژگى داشت: اولاً از چارچوبى
استدلالى براى بيان اسلامى بودن خود برخوردار بود و ثانياً اسلامى بودن آن،
واجد نوعى خودانگيختگى ذاتى بود. متفكران سده هاى طلايى در تمدن اسلامى،
از قرن سوم تا هفتم و حتى اب نخلدون در قرن هشتم، از ديگر اشكالِ تمدنى
آگاهى كاملى نداشتند؛ به همين دليل علوم آنان ضرورتاً رنگ و بوى اسلامى
داشت. از ميان متفكران اسلامى، فارابى در دستۀ حكما و اب نخلدون در دستۀ
اشاعره، علومى عرضه كردند كه در همۀ حوزههاى انسان شناسى و هستى شناسى
و معرفت شناسى، وجهى دينى دارد. در مقالۀ حاضر، هدف ما بررسى يكى از
مفردات انديشۀ فارابى و اب نخلدون است كه توجه بسيارى از متفكران مسلمان
را به خود جلب كرده است. پرسش اساسى مقاله اين خواهد بود كه چه تفاوتى
ميان انسان شناسى فارابى و ابن خلدون وجود دارد، و آيا با در نظر داشتن اين
تفاوت و با توجه به مبانى مشترك انديشۀ اين دو متفكر، ساخت علمى تأليفى
ممكن است؟ براى اين منظور، روش مقايسه اى را به كار مى گيريم و مقدمه اى
در زمينۀ دشوارى هاى اخذ علوم سخت از سوى حكما و سازش آنان با اين علوم
ذكر مى كنيم. سپس، با بررسى انديشۀ فارابى و ابن خلدون، تلاش خواهيم كرد بر
ساحت هايى از تفاوت هاى انسان شناسى اين دو متفكر نظر بيفكنيم.
عنوان نشريه :
نظريه هاي اجتماعي متفكران مسلمان
عنوان نشريه :
نظريه هاي اجتماعي متفكران مسلمان