شماره ركورد :
1013843
عنوان مقاله :
مروري انتقادي بر انديشه‌هاي اجتماعي در باب مرگ با توجه به وضعيت خاص ايران
عنوان به زبان ديگر :
A Critical Analysis of Social Thoughts about Death with regard to Iran's Circumstance
پديد آورندگان :
بيات‌ريزي، زهره دانشگاه آلبرتا - كانادا , تسليمي طهراني، رضا دانشگاه تهران
تعداد صفحه :
21
از صفحه :
36
تا صفحه :
56
كليدواژه :
انكار مرگ , تابوي مرگ , انزواي مرگ , پزشكي‌شدن مرگ , نظريات اجتماعي مربوط به مرگ
چكيده فارسي :
مرگ در سال‌هاي اخير به موضوعي برجسته در جامعه‌شناسي ايران تبديل شده‌است. عواملي مانند پيري جمعيت، تصادف، احتمال زلزله، اعدام‌هاي خياباني، آلودگي هوا و غيره مرگ و فرايندهاي منتهي به آن را در كانون توجه عموم قرار داده‌است. با توجه به واقعيت‌هاي ذكرشده، مقالۀ حاضر دو هدف دارد: هدف نخست، مروري انتقادي بر نظريات موجود در جامعه‌شناسي مرگ است؛ مخصوصاً در انطباق با اوضاع ايران و براي آشنايي دانشجويان و پژوهشگران با مباحث نظري رايج در اين‌زمينه و هدف دوم، ارائۀ نظريۀ تركيبي جديدي است كه شايد براي مطالعۀ مرگ در ايران مفيد باشد. در اينجا، به‌ويژه نظريۀ معروف «انكار مرگ»، كه در جامعه‌شناسي مرگ غالب است، هدف بررسي انتقادي قرار مي­گيرد تا دلايل محبوبيت آن مشخص شود، ضعف‌ها و قو‌ت‌هاي آن نشان داده شود و جانشيني براي آن معرفي شود. از دهۀ 1950 تا 1990 ميلادي نظريۀ انكار مرگ غالب‌ترين نظريه درباب مرگ در جامعه‌شناسي و روان‌شناسي بود. در اين‌ميان، مي‌توان گفت نظريۀ ارنست، بكر[1] كه در كتاب انكار مرگ (1973) به‌چاپ رسيد، از همه مشهورتر است. با گذشت بيش از 40 سال از انتشار اين‌كتاب، جاي آن است تا بپرسيم چه عواملي موجب تسلط درازمدت نظريات مربوط به انكار مرگ شده‌اند و نظريات جايگزين پيشنهادشده چه محاسني دارند؟ اين‌مقاله، با تمركز بر نظريات اجتماعي، دو تبيين براي تسلط درازمدت نظريات انكار مرگ ارائه مي‌دهد: 1) مي‌توان گفت، به‌تعبير فوكو،[2] فرضيۀ انكار، خود، بهانه‌اي است براي گفتمان 2) يا مي‌شود گفت نظريۀ انكار مرگ، هرچند ناقص است، بر حقيقتي انكارناپذير مبتني است كه باعث ماندگاري و تسلط آن شده‌است. سؤال اين است كه اين‌حقيقت چيست و چگونه مي‌توان آن را حفظ كرد، و درعين‌حال، جايگزيني براي نظريۀ انكار پيدا كرد. در بخش نتيجه‌گيري، نظريه‌اي تركيبي ارائه خواهم داد كه هم به شايستگي‌هاي نظريۀ انكار مرگ توجه مي‌كند، و هم به‌منظور ساخت مفهومي جديد و منعطف، از آن فراتر خواهد رفت.
چكيده لاتين :
From the 1950s until 1990s the denial of death notion dominated theoretical discussions about death in sociology and psychology. Ernest Becker’s Denial of Death (1973) is perhaps the most famous theory about this subject. As we approach the fortieth anniversary of its publication, it is an appropriate moment to raise this question that what did make the denial thesis so dominant for so long, and to investigate the merits of alternative theories proposed. Focusing primarily on social theories, this paper provides two potential explanations for the longevity of the denial thesis: 1) to paraphrase Foucault, the denial hypothesis is the other side of the incitement to discourse about death; 2) although the denial of death thesis is not comprehensive, it is based on reality. In the concluding section, I offer a theoretical synthesis that takes into account the merits of the denial thesis but goes beyond it to construct a new and more flexible conception.
سال انتشار :
1395
عنوان نشريه :
مطالعات اجتماعي ايران
فايل PDF :
7494763
عنوان نشريه :
مطالعات اجتماعي ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت