چكيده فارسي :
اسطورهها، رؤياهاي جمعي بشر؛ و نمادهاي اساطيري ، زبانِ هنري و رازناكِ اسطورهها هستند كه با پاي نهادن به ساحت شعر، ايجازگونگي، فشردگي و ژرفايي معنايي آن را دوچندان ميكنند. نمادها با ماهيت سيال، شكلپذير و منعطفِ خود، به مقتضايِ شرايطِ زمان و مكان، قادرند مفاهيم و موضوعات عميق و ريشهداري را به شيوهاي جامع و گسترده آينگي كنند، از صورتي واحد، معاني و كاربردهاي گوناگوني را ارائه دهند و با رويندگي و پويايي مداوم، تازگي و ماندگاريِ خود را استمرار ببخشند. البتّه شاعران و هنرورانِ نمادگرا به فراخور پشتوانههاي فرهنگي، دغدغههاي ذهني و نيازهاي اصيل فردي و اجتماعي خود، ممكن است توجه و اقبال ويژهاي به بهرهگيري از نمادهايي خاص در آثار هنريِ خويش از خود نشان دهند. نگارنده در اين مقاله بر آن است تا ضمن پرداختن به مباني تئوريك كاربرد نمادها و موضوعات مرتبط با آن، به گونهاي محوري، مهمترين عوامل رويآوريِ شاعران به كاربستِ اسطورههاي گياهي و نمادهاي نباتي را مورد پژوهش و مداقّه علمي و مستند قرار دهد و در اين رهگذر نيم نگاهي هم به بازتاب مضامين و كاربردهايي از اين دست در اساطيرِ اقوام و ملل گوناگون داشته باشد تا امكان مقايسه و تطبيق و تطابقي روشن و حقيقتنما فراهم شود.