رابطه بين هوش هيجاني، سبك‌هاي دلبستگي و همبستگي خانوادگي با استفاده از فيس‌بوك در كاربران

پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه بين هوش هيجاني، سبك‌هاي دلبستگي و همبستگي خانوادگي با استفاده از فيس‌بوك در كاربران انجام شد. شركت‌كنندگان پژوهش را دانش‌آموزان دختر مقطع دبيرستان شهر تهران تشكيل دادند (204 نفر كاربر، 103 نفر غير كاربر). از آن‌ها خواسته شد كه مقياس هوش هيجاني برادبري و گريوز، مقياس سبك‌هاي دلبستگي‌هازان و شيور و پرسشنامه انسجام خانواده رضويه و ساماني و پرسشنامه اعتياد به اينترنت يانگ را تكميل كنند. براي تحليل داده‌هاي پژوهش از روش همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون گام‌به‌گام و براي بررسي برازش كلي مدل آزمون هوسمر و لمشو استفاده شد. يافته‌هاي پژوهش نشان داد كه: 1) از بين متغيرهاي پيش‌بين، متغيرهاي انسجام خانواده و هوش هيجاني توانستند به‌طور مستقل و معناداري كاربر و غير كاربر بودن افراد را پيش‌بيني نمايند، 2) بين انسجام خانواده و ميزان استفاده از فيس‌بوك همبستگي منفي معناداري وجود دارد، 3) بين زيرمقياس‌هاي هوش هيجاني و نمره كل آن و ميزان استفاده از فيس‌بوك همبستگي منفي معناداري وجود دارد، 4) همبستگي معناداري بين سبك‌هاي دلبستگي با ميزان استفاده از فيس‌بوك وجود ندارد. بر اساس يافته‌هاي پژوهش مي‌توان نتيجه گرفت كه افرادي كه داراي هوش هيجاني پايين و انسجام خانوادگي كمتر هستند بيشتر به سمت استفاده از فيس‌بوك گرايش پيدا مي‌كنند و بين استفاده از فيس‌بوك و سبك‌هاي دلبستگي رابطه‌اي وجود ندارد.