عنوان مقاله :
وادي مجهول (بررسي نمادهاي حكايت شاه و كنيزك از رهگذر تطبيق آن با داستانهاي شيخ سمعان، سيذارتا و داستان زندگي مولانا)
عنوان به زبان ديگر :
فاقد عنوان و چكيده لاتين
پديد آورندگان :
مرادي، ايوب دانشگاه پيام نور - گروه زبان و ادبيات فارسي , چالاك، سارا دانشگاه آزاداسلامي واحد تهران شرق - گروه زبان و ادبيات فارسي، تهران، ايران
كليدواژه :
شمس تبريزي , سيذارتا , شيخ سمعان , حكايت شاه و كنيزك , مثنوي , مولوي
چكيده فارسي :
حكايت شاه و كنيزك يكي از محوريترين حكايتهاي مثنوي است كه با توجه به قرار گرفتنش بعد از نينامه و نيز تأكيد خود مولانا بر اهميت آن، بسيار مورد توجه مفسران مثنوي قرار گرفته است. قاطبهي مولويپژوهان اين حكايت را داستاني نمادين دانستهاند كه مولانا در قالب آن تلاش كرده به موضوع پراهميت آفرينش و كمال انسان اشاره كند. در اين مقاله با روش تحليل- مقايسهاي تلاش شده با بهرهگيري از چند داستان عرفاني ديگر همچون حكايت شيخ سمعان از عطار، رمان سيذارتا اثر هرمان هسه شرقشناس شهير آلماني و همچنين روايت زندگي مولانا و ديدار او با شمس تبريزي، ضمن ارائهي تفسيري نو از نمادهاي حكايت شاه و كنيزك، به بررسي موضوع جايگاه دنيا در رسيدن به كمال از منظر مولانا نيز پرداخته شود.
مطابق تفسير ارائهشده در اين مقاله به نظر ميرسد بهعكس آنچيزي كه تفكر صوفيانهي منحط، درباب كنارهگيري و عزلت از دنيا به مخاطبانش القا ميكند، از نگاه تفكر اصيل اسلامي، دنيا به منزلهي مزرعه و متجري است كه آدمي براي رسيدن به بهشتي صدچندان بهتر و بالاتر از بهشتي كه در آغاز در آن سكني داشته، بدان هبوط كرده است.
عنوان نشريه :
كهن نامه ادب پارسي
عنوان نشريه :
كهن نامه ادب پارسي