مقايسه كنش هاي اجرايي كودكان مبتلا به صرع وكودكان سالم

Comparison of Executive Functions in Children with Epilepsy and Normal Children

زمينه و هدف: از آنجايي كه صرع، يك اختلال عصب­ شناختي است، مطالعه اختلال­هاي شناختي در اين مورد، در گستره عصب­ روان شناختي قرار مي­گيرد. از اين ميان، مي­توان به آسيب وارده به سطوح مغز در بيماران مبتلا به صرع و تأثيرهاي مختلف آن در كنش­ هاي اجرايي، اشاره كرد. پژوهش حاضر با هدف مقايسه كنش ­هاي اجرايي كودكان مبتلا به صرع و كودكان سالم انجام گرفته است. روش:در اين پژوهش كه از نوع علّي- مقايسه­ا ي است. 60 آزمودني (30 نفر در گروه بيمار و 30 نفر در گروه سالم) به شيوه نمونه ­گيري در دسترس از بين بيماران مراجعه­ كننده به بيمارستان بوعلي شهرستان اردبيل در سال 92 به عنوان افراد مورد مطالعه انتخاب شدند. براي جمع­ آوري داده ­ها از آزمون دسته­ بندي كارت­ هاي ويسكانسين (گرانت و برگ، 1984) استفاده شد. تحليل داده­ ها نيز با استفاده از آزمون تي مستقل انجام شد. يافته ­ها: نتايج آزمون تي مستقل نشان داد كه كودكان مبتلا به صرع، خطاي درجاماندگي و مجموع خطاهاي بيشتر و تعداد طبقه­ هاي كامل شده كمتري را نسبت به گروه سالم داشتند. همچنين اين كودكان اصرار بيشتري در استفاده از يك ملاك در طبقه­ بندي كارت­ ها از خود نشان دادند. از ميان عوامل مؤثر در كنش­ هاي اجرايي بيماران مبتلا به صرع، سن شروع تشنج و تعداد حمله ­ها در اين پژوهش مورد بررسي قرار گرفت و نتايج نشان داد كه كودكان مبتلا به صرع با سن شروع زودتر و تعداد حمله ­هاي بيشتر در تكميل كامل آزمون، ناموفق عمل مي­كنند. همچنين خطاي درجاماندگي در بين بيماران مبتلا به صرع عمومي، بيشتر از بيماران مبتلا به صرع كانوني به دست آمد. اما در مجموع خطاها تفاوت معناداري در اين دو گروه مشاهده نشد. نتيجه ­گيري: نتايج اين پژوهش نشان دهنده عملكرد ضعيف ­تر كودكان مبتلا به صرع در كنش ­هاي اجرايي در مقايسه با كودكان سالم است. تلويحات ضمني نتيجه به دست آمده مورد بحث قرار گرفت.

Background &purpose: since epilepsy is a neurotic disorder, the study of its related cognitive disorders lies in the field of neuropsychology. Among these disorders we can mention to brain injury in patients with epilepsy and its various effects on executive functions. Current study aimed to compare children with epilepsy and normal children in terms of their executive functioning. Method: present study was a casual-comparative study. The sample consisted of 60 participants (30 patients with epilepsy and 30 normal individuals) that were selected using convenience sampling method among all the patients referred to Bu-Ali Hospital in Ardabil City in 1392. Data were collected using Wisconsin Card Sorting Test (WCST) (Grant and Berg, 1984), and analyzed using independent sample t-test. Results: according to the results of independent sample t-test, comparing to normal children, children with epilepsy showed more total and perseverative errors, and less completed categories. In addition, comparing to normal group, these children showed a higher tendency to stick to a single rule in categorizing the cards. In this study, we examined the effects of the age of seizure onset and epileptic seizure frequency on executive functioning. Results indicated that among the children with epilepsy, those with earlier onset of seizure and more frequent epileptic seizure had more difficulty in completing the categories. Moreover, comparing to patients with focal epilepsy, patients with generalized epilepsy showed more perseverative errors. However, the groups did not differ significantly in terms of their total errors. Conclusion: according to the findings of this paper, comparing to normal children, children with epilepsy showed poorer executive functioning performance. The implications of this finding are discussed.