عنوان مقاله :
فراداستان، زبان انگيزش تفكر در ادبيات كودك ايران: بررسي سه اثر از فرهاد حسن زاده
پديد آورندگان :
پاشايي،روشنك دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
ادبيات كودك , فراداستان , واقع گرا , انگيزش تفكر
چكيده فارسي :
به زعم برخي ادبا و منتقدان، ادبيات كودك جايگاه مناسبي براي جلوه هاي پسامدرن نيست. اين افراد معتقدند كه ادبيات پسامدرن دشوارتر از آن است كه مورد درك و پسند كودك قرار گيرد. گروهي ديگر از منتقدان، در پاسخ به گروه اول، گفته اند كه عليرغم باور عموم، كودكان به اين نوع از ادبيات علاقمندند و فراداستان كودك زمينهي مناسب را براي نقد يا حتي جايگزيني اشكال سنتي تر ادبي فراهم ميآورد. به علاوه، انگيزش تفكركودك به همان اهميت ايجاد رضايت در او است، زيرا به ايجاد توانايي نگرش چند جانبه به مسائل مي انجامد. در اين راستا، منتقدان گروه دوم، ادبيات كودك را به دو دستهي عمده طبقه بندي كردهاند: ادبيات سنتي واقع گرا و ادبيات فراداستاني. ادبيات فراداستاني به واسطهي شگردهاي ويژهي نگارش داستان مانند بينامتنيت؛ ايجاد مكالمه ميان كودك، نويسنده، و شخصيتهاي داستان؛ و تقليد تمسخر آميز، بيش از ادبيات واقع گرا قادر به انگيزش تفكر كودك است. مقالهي حاضر تلاشي است براي بررسي مقولهي ادبيات فراداستاني كودك و رابطهي آن با انگيزش تفكر كودك. بدين منظور وجوه تمايز و موارد تعامل فراداستان و ادبيات واقع گرا با استفاده از نمونههايي فراداستاني، از ادبيات كودك ايران، به بحث گذاشته شدهاند. اين نمونهها كه عبارتند از آقارنگي و گربهي ناقلا، ديو ديگ به سر، و همان لنگه كفش بنفش، آثار فرهاد حسن زاده هستند.
عنوان نشريه :
نقد زبان و ادبيات خارجي
عنوان نشريه :
نقد زبان و ادبيات خارجي