كليدواژه :
خودي , جي. ام. كوتزيا , هومي بابا , هگل , ديالكتيك ارباب-برده , استعمارشده , استعمارگر , ديگري
چكيده فارسي :
مقاله ي حاضر با اين پيش فرض آغاز مي شود كه فلسفه ي غرب همواره با گفتمان تقابلي سخن گفته است. در اين گفتمان تقابلي، خودي و ديگري، به خصوص در نقد پسااستعماري، جايگاه ويژه اي دارند. خودي، در عين تمايل به حفظ برتري، دائم در پي نزديك شدن به ديگري است، اگرچه كه اين حركت به سوي ديگري هرگز پاياني ندارد و «ديگري» براي ابد غير قابل دسترس باقي مي ماند. از طرفي نياز خودي به ديگري رابطه ي بين اين دو را به رابطه اي پارادوكسي تبديل مي كند. نگارندگان ادعا مي كند كه اگر خودي، در حركتي كه براي نزديك شدن و شناختن ديگري انجام مي دهد، از مرزهاي تعيين شده پا فراتر بگذارد، هويتش آن چنان تغيير مي كند كه اگرچه «ديگري» نمي شود، ولي قرابتش را با خودي از دست مي دهد و تبديل مي شود به «ديگري» ولي «از نوع ديگر». مقاله حاضر با تمركز بر رمان در انتظار بربرها نوشته جي. ام. كوتزيا به تحليل رابطه خود و ديگري ميپردازد. اين مقاله قسمتي از پژوهشي است كه در سطح رساله ي دكترا براي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز انجام مي شود.