عنوان مقاله :
مرگ يا جاودانگي تحليلي روانكاوانه از غزليات ويليام شكسپير
پديد آورندگان :
احمدزاده،شيده دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
استعارة باززايي , نقد روانكاوي ژك لكان , مرگ , جاودانگي , عشق , غزليات شكسپير
چكيده فارسي :
غزليات شكسپير از برجستهترين غزليات دوره رنسانس محسوب ميشوند. در اين اشعار شكسپير نه تنها فرم ظاهري غزل را با تركيبي متفاوت از نوع ايتاليايي آن تغيير ميدهد كه با نگاهي متفاوت از همعصران خود به هويت عشق ميپردازد. شكسپير هويت عشق را با مفاهيمي مانند زمان، زيبايي، مرگ و جاودانگي گره خورده ميبيند. در اينجا زمان خطي است و عاشق پياپي با استفاده از استعارههايي جديد تلاش ميكند كه زيبايي را ابديت بخشيده و عشق خود را جاودانه نمايد. بدين ترتيب در ظاهر اين طور بنظر ميرسد كه شكسپير همان پرداخت افلاطوني در رابطة عاشق و معشوق را تكرار مينمايد اما در تحليل روانكاوي ژك لكان ميبينيم كه عاشق در زنجيرة دوگانه مرگ و ابديت گرفتار ميآيد. به عبارت ديگر، تلاش عاشق براي جاودانگي معشوق دچار تعليق شده و ابديت به زماني در آينده تبديل ميشود كه دائماً در لابلاي خطوط شعر به تعويق ميافتد. اين مقاله برآن است كه پس از بررسي هويت عشق و ارتباط آن با زمان به اين سوال پاسخ دهد كه آيا در غزليات شكسپير نگاه به ابديت عشق باقي ميماند يا روي به نيستي و مرگ ميآورد.
عنوان نشريه :
نقد زبان و ادبيات خارجي
عنوان نشريه :
نقد زبان و ادبيات خارجي