كليدواژه :
طبيعت , محيط زيست , نقد بوم گرا , خودشناسي , دولت آبادي
چكيده فارسي :
با وجود آن كه طبيعت و محيط زيست همواره جزء لاينفك، اجتناب ناپذير ، و تأثيرگذار در زندگي بشر بوده است، گاه در مطالعات ادبي و تحليل داستان ها فقط مكا ن رويداد حوادث داستان و يكي از عناصر فرعي و حاشيه اي قلمداد شده و به منزلة يكي از عناصر اصلي داستان، كمتر بدان توجه شده است. اين مقاله ، با رويكرد نقد بوم گرا، به بررسي نقش طبيعت در داستان با شبيرو اثر محمود دولت آبادي، و تأثير رابطة شخصيت هاي داستان با طبيعت وحش مي پردازد. دولت آبادي در باشبيرو از محيط غيرمتعارف داستان هايش، يعني بندر و به ويژه دريا، كه در اصول نقد بومگرا جزء طبيعت وحش است، بهره جسته و تا حدي از محيط تكراري زميني (غيردريايي) روستايي و شهري محض فاصله گرفته است. به همين سبب، بعد تاريك و روشن طبيعت، كه از منظر نقد بوم گرا در محيط زيست طبيعي نمايان تر است، به واسطة حضور قهر و لطافت طبيعت در اين داستان، دست ماية اصلي براي تحليل اين اثر مهجور ماندة دولت آبادي قرار مي گيرد. از منظر ارتباط انسان با طبيعت، كه محور اصلي رويكرد بوم گرايانه است، شخصيت ها ي د ا س ت ان با شبيرو در رابطة با دريا، به منزلة طبيعت وحش ، و همچنين جبر آب و هوايي، از يك سو، به جايگاه اصلي خود و حقارت انسان در
مقابل قدرت طبيعت پي مي برند و از سوي ديگر با بهره گيري از لطافت دريا ،مظهر طبيعت مادر، به تسكين و تهذيب جسم و روح خود مي پردازند.