كليدواژه :
دولت نبوي , دولت علوي , مفهوم دولت , ساختار دولت , نظريه دولت
چكيده فارسي :
نهاد دولت به عنوان مهمترين بخش يك جامعه در اسلام جايگاه ويژه‌اي داشته و علاوه بر كاركردهاي ذاتي آن همچون اداره و نظم‌بخشي امور اجتماع، وجود آن براي تحقق مطلوب آموزه‌ها و تعاليم اسلام امري ضروري است. اين در حالي است كه به دليل پيشينه ضعيف درباره ابعاد دولت اسلامي، سوالات و ابهاماتي درباره خاستگاه دولت، ساختار و ويژگي‌هاي آن و از سويي نسبت دولت با جامعه مدني مطرح است (مساله). از اين‌رو براي شناخت ابعاد مختلف دولت اسلامي، آشنايي با نهاد دولت نبوي و علوي به عنوان بهترين الگوي تاريخي از دولت اسلامي و وجود معصوم (ع) در رأس آن، بهترين منبع در معرفي شكل دولت اسلامي بوده و تبيين شاخص‌هاي آن به ترسيم الگوي دولت اسلامي مطلوب كمك شاياني مي‌كند (هدف). لذا براي دستيابي به اين مهم در اين پژوهش تلاش شده ماهيت و ابعاد مختلف دولت نبوي و علوي در چارچوب نظري مبتني بر سه رويكرد مفهومي، ساختاري و نظري با روش توصيفي- تحليلي مورد بررسي قرار گيرد (روش). يافته‌هاي تحقيق حاكي از آن است كه دولت نبوي و علوي با خاستگاهي مردمي از رويكردي مكانيكي در عرصه مفهومي برخوردار بوده و با ساختاري كوچك به همراه تعريف وظايف اصلي محدود با دامنه‌اي گسترده به رويكردي تجويزي و دولت‌محور در عرصه نظر اشاره دارد (يافته‌ها).
چكيده لاتين :
The institution of government as a major part of a community in Islam has a special place and in addition to its inherent functions such as the administration and ordering of social affairs, its existence is essential for the desirable achievement of the teachings and doctrines of Islam. However, due to the poor background about the dimensions of the Islamic State, questions and uncertainties about the origin of the state, its structure and its features, and on the other hand the relation between the state and civil society is discussed. Therefore, in order to understand the various dimensions of the Islamic state, familiarity with the state institution of Nabawi and Alawi, as the best historical model of Islamic state and the existence of the innocent Imam at the top of it, is the best source for introducing the Islamic state and explaining its indices to illustrate the desired Islamic state. Therefore, in this research, we tried to examine the different nature and dimensions of the Nabawi and Alawi government in a theoretical framework based on the three conceptual, structural and theoretical approaches with a descriptive-analytical method. Research findings indicate that the Nabawi and Alawi state have, with people’s origin, a mechanical approach in the conceptual arena, and with a small structure, along with a limited definition of its main tasks with a broader scope, refers to a prescriptive and state-centered approach in the theoretical arena.
