الگوي سياست آموزش در زمينۀ ايمني غذايي

Model of Education Policy for Food Safety: A Grounded Theory Study

زمينه و هدف: با توجه به اينكه سياست‌گذاري در زمينۀ آموزش ايمني غذايي سازوكارهاي ورود عموم مردم به سيستم كنترل موادغذايي را تقويت مي‌كند و در تحقق همه‌جانبه و فراگير ايمني غذايي در جامعه مؤثر است، اين پژوهش به تبيين ساختار سياست آموزش در زمينۀ ايمني غذايي براي درك فرايندها در موقعيت‌هاي اجتماعي و واقعي مي‌پردازد. مواد و روش‌ها: تحقيق حاضر از نظر هدف، كاربردي و از نظر نوع داده‌ها، كيفي است و مبتني بر رويكرد گراندد تئـوري است. گردآوري داده‌ها با ابزار مصاحبۀ نيمه‌ساختاريافته و روش نمونه‌گيري هدفمند به شيوۀ گلوله برفي انجام پذيرفت. جامعۀ آماري شامل 25 مدير حوزۀ ايمني غذايي با تجربۀ سياست‌گذاري است كه با آنها مصاحبه شد. همزمان با نمونه‌گيري، داده‌ها در نرم‌افزار MAXQDA.v2010 تجزيه‌وتحليل شدند. يافته‌ها: نتايج نهايي تحقيق در هفت طبقۀ مفهومي بررسي شد كه عبارت‌اند از طيف گستردۀ ذي‌نفعان در سياست آموزشي و خلق محيط كلان پشتيبان آموزشي به‌عنوان زمينه، رويكرد همه‌جانبه و يكپارچۀ سياست آموزشي ايمني غذايي به‌عنوان پديده، توسعۀ ايمني غذايي مبتني بر دانايي به‌عنوان شرايط علي، برآورده ساختن نيازهاي منابع به‌عنوان استراتژي عملياتي، بومي‌گرايي به‌عنوان شرايط واسطه‌اي و ارتقاي فرهنگ و سواد تغذيه‌اي جامعه به‌عنوان پيامد. نتيجه‌گيري: در اين مطالعه با تبيين الگوي مبتني بر نظريۀ زمينه‌اي، ساختار سياست آموزش ايمني غذايي به دست آمد.

Background and Objective: Since policy on food safety education has strengthened the mechanisms of public entry into the food control system and it is effective in comprehensive implementation of food safety in the community, this research was conducted to explore a model of education policy on food safety to understand processes in real and social situations. Materials and Methods: This study is an applied research in term of goal and it is qualitative in terms of data type based on grounded theory approach. The instrument used for data collection was a semi-structured interviews and sampling method was Purposive with snowball techniques. The statistical population of this study consisted of 25 food safety managers. Data analysis was carried out simultaneously with data collection in MAXQDA2010. Results: Final research findings could be discussed in seven categories including: wide range of stakeholders in education policy and creating a supportive macroenvironment as contex, comprehensive and integrated approach of food safety education as phenomenon, development of food safety based on knowledge as causal conditions, fulfilling resource needs as action strategies, nativism as intervening conditions and promoting of nutritional culture and knowledge of society as consequences. Conclusion: In this study, the structure of the food safety education policy was obtained with the explanation of the grounded theory model.