مؤلفه‌هاي اجتماعي مرتبط با گرايش بيماران به طبّ مكمّل و جايگزين

The social component associated with the tendency of patients to complementary and alternative therapies

مقدمه: در سال‌هاي اخير مردم جهت درمان به انواع طبّ مكمّل و جايگزين روي آورده‌اند. ازآنجاكه مؤلفه‌هاي اجتماعي در ايجاد اين گرايش مؤثر هستند، هدف اين مقاله، بررسي مؤلفه‌هاي اجتماعي مرتبط با گرايش بيماران به طبّ مكمّل و جايگزين است. مواد و روش‌ها: اين مقاله با روش تحليل محتواي كيفي با شيوۀ تكوين استقرايي مقوله‌ها و با استفاده از مصاحبۀ نيمه‌ساختاريافته انجام شد. از چهل‌ويك نفر مشاركت‌كننده كه در شش ماه بهار و پاييز سال 1396 به كلينيك‌هاي هومئوپاتي، ماساژدرماني و گياه‌درماني در شهر تهران مراجعه كرده و از هدف تحقيق آگاه بودند، براي مصاحبه دعوت شد. از همۀ افراد رضايت‌نامۀ كتبي دريافت شد. نمونه‌گيري از نوع هدفمند بود، تجزيه‌وتحليل داده‌ها هم‌زمان با نمونه‌گيري انجام شد و مصاحبه‌ها تا اشباع نظري ادامه يافت. يافته‌ها:مؤلفه‌هاي اجتماعي گرايش به طبّ مكمّل در دو دستۀ عوامل رانشي و كششي قرار مي‌گيرند. عوامل رانشي عبارت‌اند از: «عوارض ياتروژني پزشكي مدرن» و «موقعيت برتر پزشك». و عوامل كششي عبارت‌اند از «رويكرد سيستمي در طبّ مكمّل»، «نگرش فرهنگي – اجتماعي - رواني» و «مزيت اقتصادي طبّ مكمّل». نتيجه‌گيري:علاوه بر مراقبت‌هاي زيستي از بيمار، بايد به ابعاد اجتماعي زندگي او نيز توجه كرد. مؤلفه‌هاي اجتماعي گرايش به طبّ مكمّل براي بيماران اهميت دارد و مي‌تواند فرايند درمان را بهبود بخشد.

Introduction: People have turned to complementary and alternative medicine in recent years. Since the social factors are effective in this trend, the purpose of this article is to review these factors associated with the tendency of patients to complementary and alternative medicine. Methods: This article was done by qualitative content analysis method with the inductive developmental style of the categories and using a semi-structured interview. Interviewed with 41 participants who referred to homeopathic clinics, massage therapists and herbal therapists in Tehran during the spring and autumn of 1396. Sampling was purposeful and data analysis and analysis were conducted simultaneously with sampling and interviews continued to theoretical saturation. Results: The social components of the tendency to complementary medicine were classified into two groups of attractive and repulsive factors. Repulsive factors include modern medical iatrogenic complications, Hegemonic position of the doctor and attractive factors include a system approach to complementary medicine, Cultural-Social-Psychological Attitude” and The Economic Advantage of Complementary Medicine Conclusion: In addition to biological care, the patient should also be aware of the social dimension of his life. The social component of the emphasis on complementary medicine is important for patients and can improve the treatment process