سقط جنين و استدلال ”آغاز فعاليت مغز“

سقط جنين يكي از مسائل مهم در حوزه اخلاق پزشكي است كه در دهه‌هاي اخير ذهن برخي از فيلسوفان اخلاق را به خود مشغول كرده است. باروخ برودي يكي از فيلسوفان اخلاق است كه مدعي است ادعاهاي مطرح شده براي آغاز حيات انساني جنين از جمله نخستين حركت جنين در رحم، به ادراك درآمدن از سوي انسان‌هاي ديگر، زيست‌پذيري خارج رحم و وجود مستقل داشتن، هيچ‌كدام نمي‌تواند ويژگي‌اي ضروري براي انسان‌بودن جنين باشد. او آغاز حيات انساني جنين را از راه تحليل مرگ به دست آورده و معتقد است كه چون انسان با ايست بازگشت‌ناپذير مغز و به بيان ديگر، مرگ مغزي مرده به‌حساب مي‌آيد و ديگر او را انسان به‌شمار نمي‌آورند، پس آغاز حيات انساني نيز با آغاز فعاليت مغز در جنين آغاز مي‌شود. برودي مدعي است كه فعاليت مغزي جنين در زماني ميان هفته دوم تا پايان ماه سوم آغاز شده و در‌نتيجه جنين در اين زمان به‌يقين انسان مي‌شود و سقط‌كردن آن به‌لحاظ اخلاقي نادرست است. در اين مقاله به بررسي و نقد ديدگاه باروخ برودي پرداخته مي‌شود.