كليدواژه :
انطباع كبير , ادراك , صور جزئي , ابصار , قاعدة فلسفي.
چكيده فارسي :
در فلسفة اسلامي از قاعدة عدم گنجانيده شدن شيء بزرگ در شيء كوچك (امتناع انطباع كبير در صغير) جهت اثبات غيرمادي بودن محل ثبت تصاوير جزئي بينايي و خيالي (صور مقداري) استفاده شده است. سپس از طريق اثبات غيرمادي بودن محل اين صور، قواي ادراكي آنها و نيز فرايند ابصار و تخيل را غيرمادي دانستهاند. بدين ترتيب يكي از دلايل غيرمادي بودن عالم خيال (خيال متصل و منفصل) و نيز غيرمادي بودن نفس و قواي آن را عدم امكان انطباع صور خيالي بزرگ در محل مادي مغز دانستهاند. اين مقاله با جمعآوري كاربردهاي فلسفي اين قاعده و استخراج مباني مشترك آنها، به بررسي نظرات موافقان و مخالفان اين كاربردها پرداخته و با توجه به فيزيولوژي جديد، نشان داده است كه مواردي كه قدما به آنها استناد كردهاند، از مصاديق انطباع كبير در صغير به شمار نميآيند. بر اين اساس كلية استدلالهايي كه در الهيات فلسفة اسلامي از طريق اين قاعده مطرح شدهاند، صحيح نبوده و براي اثبات مدعيات ذكر شده نيازمند برهانهاي ديگري هستيم.