عنوان مقاله :
تعليق معنا و نياز تقابل هاي دوگانه ي دريدا در دو اثر سام شپارد، كودك مدفون و غرب حقيقي
عنوان به زبان ديگر :
Taghabolhaye 2ganeh
پديد آورندگان :
اسدي امجد، فاضل دانشگاه تربيت معلم , سپهر منش، مهدي دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج
كليدواژه :
دال , مدلول , تقابلهاي دوگانه , تعويق و تعليق معنا , هويّت
چكيده فارسي :
در اين مقاله نگارنده بر آن است كه نظريّه يتعليق معناي دريدا را در دو اثر مهم سام شپرد، با نام هاي “غرب حقيقي” و “كودك مدفون” مورد بررسي قرار دهد. ابتدا نظريّه ي سوسور در مورد دال و مدلول و اينكه بين اين دو مفهوم رابطه ي محكمي برقرار است، با نگاهي بر نظريّه ي دريدا مورد تحليل قرار مي گيرد؛ هم چنين
اين موضوع كه دريدا چگونه نظريّه ي دال و مدلول سوسور را واسازي كرده كه معنا در زنجيره اي از دال ها گير افتاده و در آن دا لها فقط به هم ارجاع داده مي شوند و هيچ وقت به مدلولي ختم نمي شود، مورد بررسي قرار مي گيرد. بنابراين به اعتقاد دريدا معنا و مدلول براي هميشه به تعويق مي افتد. هم چنين اين دو سويه ي تقابل )خوب و بد/دال و مدلول و...( كه تا قبل از دريدا درجهت سلب كي ديگر بودند و كي سويه بر ديگر سويه برتري داشت، به موقعيت نياز به كيديگر، تغ يير هويّت م يدهند. در ادامه مفهوم تعليق كه در اين دو اثر به وفور به چشم مي خورد، بر روي هويّت شخصيتها و هم چنين مفاهيم كليدي آن ها مورد تحليل قرار مي گيرد. بايد اشاره كرد كه هويّت شخصيت ها ناپايدار است و در بوته ي تعليق قرار مي گيرند. هم چنين شخصيتها مدام در حال بازآفريني هويّتشان و در نتيجه توليد معناي جديد براي خود هستند.