تأمّلات تطبيقيِ امكان‌هاي اجتماعي در رهيافت‌هاي فطرت‌گرا و سكولار

This article with adoption Comprative-Hermeneutic approach looking for

اين مقاله با اتخاذ رويكرد هرمنوتيكي- قياسي، در صدد بررسي اين موضوع برخواهد آمد كه آيا مباني فطرت، پاسخگوي شدنِ آدمي هستند و مي­توانند تحولات و دگرگوني­هاي جهان معاصر را تبيين نمايد يا اينكه استعدادهاي وجودي و آموزه هاي مستخرج از فطرت به دليل ناكارآمدي در تبيين وضع انسان و جهان، اين ظرفيت وجودي و آموزه هاي فطرت گرا، در اندازه معنويتِ غير سازنده به حاشيه رانده شده و به منظور سامان دادن زندگي اين جهاني و انساني بايد به معارف و پارادايمي ديگر از قبيل سكولاريسم توسل جوييم. در همين راستا ابتدا به تعريف مفهوم فطرت خواهيم پرداخت و چگونگي مواجه ي اين مفهوم با جهان واقع را از نظر خواهيم گذراند، پس از آن سكولاريسم را نيز مورد بررسي قرار داده و نوع تعريف و تبيين انسان، در اين طيف از معرفت و چگونگي سامان­مند شدن حيات انسان در آن، از نظر خواهد گذشت. در اين مقاله، مشخصه­ هاي اصلي و مدعيات محوري معرفت مبتني بر امر سكولار بررسي شده است سپس اين مشخصه­ ها و مدعيات را با امكانات مادي انديشه­ي فطرت محور، مقايسه كرده­ايم.

This article with adoption Comprative-Hermeneutic approach looking for discover whether “Fetrat” foundations can address the “being” of human and changes in the contemporary world or for doing that we should use Secular approaches? For this purpose, in first place we define “Fetrat” concept and it’s exposures with real world and then we explore Secularisms connotations and human definition in this approach. In this article the claims of Secular approach and Fetrat approach and their facilities have been compare with each other.