عنوان مقاله :
تطبيق كاركرد زمان روايي در دو داستان كوتاه اثر الطيب صالح و مصطفي مستور بر مبناي آراي ژنت
پديد آورندگان :
احمدي چناري ، علي اكبر دانشگاه زابل , بهروزي ، مجتبي دانشگاه زابل , احمدي ، پريسا دانشگاه زابل
كليدواژه :
زمان روايي , ژنت , داستان كوتاه , طيب صالح , مصطفي مستور
چكيده فارسي :
نحوۀ به كارگيري عنصر زمان در برخي از داستان هاي مدرن، داستان را به فرآيندي ديرياب براي دريافت كننده تبديل مي كند. امروزه نظم حاكم در داستان هاي سنتي، جاي خود را به آشفتگي در داستان هاي مدرن مي دهد؛ چراكه برخي داستان پردازان با وارد ساختن خاطرات، رؤياها و كابوس هاي انسان در جوامع مدرن به عنوان تكنيكي جديد، باعث مي شوند كه مرزهاي زمان، دچار فروپاشي شود و بالطبع، سرعت سير داستان و تكرار برخي رويدادها نيز دستخوش تغيير شود. ژرار ژنت، براي تسهيل در اين زمينه، سه جنبۀ مهم دلالت مقوله زمان؛ يعني ترتيب، سرعت و تكرار را در قالب نظريۀ مشهور «نظم، تداوم و بسامد» مطرح كرده است كه از آن به عنوان جامع ترين نظريه در باب تحليل عنصر زمان در روايت ياد مي شود. جستار حاضر، نحوۀ استفاده از اين عنصر را در داستان هاي كوتاه «نخلۀ علي الجدول» نوشتۀ الطيب صالح؛ رمان نويس نامدار سوداني و «عشق روي پياده رو» اثر مصطفي مستور نويسنده ايراني بر مبناي آراي ژنت، مطالعه مي كند. دو داستان پرداز، در به كارگيري بازي هاي زماني در پردازش داستان كوتاه، همسو هستند. نتايج تحقيق، نشان مي دهد كه ترتيب رويدادها در دو داستان از سوي دو نويسنده، دچار آشفتگي شده تا با آشفتگي روحي انسان در جوامع مدرن، همخواني داشته باشد. از ميان تكنيك هاي كاهش و افزايش سرعت روايت، دو نويسنده، بيشتر از درنگ توصيفي استفاده كرده، باعث شكاف هاي طولاني و تعليق در داستان ها شده اند و با تكنيك روايت چندباره يا مكرر به برجستگي رخدادهاي مهم پرداخته اند.