عنوان مقاله :
كژخواني هاي ويلبرفورث كلارك از گويش شيرازي و مثلّث حافظ
پديد آورندگان :
غلامي ، مجاهد - بخش زبان و ادبيات فارسي , مقدس ، اميرحسين دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
گويش شيرازي , ملمّع , مثلّث حافظ , ويلبرفورث كلارك
چكيده فارسي :
بر اساس آنچه در آثار مورخين دوران اسلامي آمده است، قدمت شهر شيراز به نخستين سده پس از اسلام بازميگردد؛ امّا پيشينه زبانشناختي گويش شيرازي حاكي از ديرينگي باستاني اين شهر دارد. گويش مردم شيراز در طول حيات خود سه دوره تاريخي را پشتسر گذاشته است: دوره نخست، دوران باستان و پيش از اسلام است كه با شواهد غيرمستقيم، امّا بر پايه اصول زبانشناسي قابل رديابي است. دوره دوم، در بازهاي مابين قرون هفتم تا نهم هجري خلاصه ميشود. اين ايّام، روزبازار رواج و روايي گويش شيرازي است. از قرن دوازدهم هجري، با بهتختنشستن شهريار زند و نام برآوردن شيراز به عنوان پايتخت ايران، گويش شيرازي رفتهرفته به لهجهاي از زبان فارسي بدل شد. امّا با مهجورشدن اين گويش، فهم و بازسازي آن نه تنها براي عامّه مردم، كه براي اديبان و مترجمان نيز كاري بس دشوار گشت. در اين جستار، كه با تكيه بر منابع كتابخانهاي و به صورت تحليلي فراهم آمده، سعي بر آن است تا ضمن بررسي پيشينه پژوهشي در باب گويش شيرازي، چند و چون ترجمه مثلّث معروف حافظ، موسوم به برگردان هنري ويلبرفورث كلارك، مورد تأمّل قرار گرفته و نشان داده شود كه ويلبرفورث كلارك در فهم و به تبع آن، ترجمۀ متن مذكور، به سهوهاي متعددي گرفتار آمده است.
عنوان نشريه :
مطالعات ايراني
عنوان نشريه :
مطالعات ايراني