عنوان مقاله :
تأثير مصلحت اجتماعي در حكم فقهي فرزندخواندگي در مذاهب اسلامي
پديد آورندگان :
موسوي ، محمدصادق - گروه فقه و حقوق خصوصي , طالبي ، عبدالحميد دانشگاه خوارزمي
كليدواژه :
مصلحت اجتماعي , فرزندخواندگي , تبنّي , فقه مذاهب اسلامي
چكيده فارسي :
فرزندخواندگي يا به اصطلاح فقهي آن «تبنّي»، عنواني كهن است كه امروزه نيز مصاديق نوين فراوان در كشورهاي اسلامي و غيراسلامي يافته است. اين عنوان با قضيه اي در تاريخ اسلام كه حاكي از رسمي ديرين در زمان جاهليت است، پيوند خورده و شأن نزول آيات چهارم و پنجم سوره احزاب را فراهم آورده است. قضيه فرزندخواندگي زيد بن حارثه توسط پيامبر اسلام در حالي كه آيات سوره احزاب دال بر ممنوعيت فرزندخواندگي به شكل دوران پيش از اسلام، يعني تسري كليه احكام فرزندان حقيقي به فرزندخوانده، موجب شده است در مذاهب اسلامي تحليل اين مسئله مورد توجه و مداقه بيشتري قرار بگيرد. با مرور تاريخ زندگاني جوامع بشري، هميشه انسانها از زاويه پيوندهاي عميق انساني و نوعدوستي توجه ويژهاي به كودكان بيسرپرست يا بدسرپرست داشتهاند، علاوه بر آن در جوامع اسلامي تعاليم عالي دين مبين اسلام، اهتمام به امور ايتام را مورد تأكيد ويژه قرار داده است. از سوي ديگر فرزندخواندگي در شرايط كنوني، نقش و فايده چشمگيري در استحكام به كانون خانوادههاي بدون اولاد و سالمسازي جامعه و رفع مشكلات روحي اطفال بيسرپرست و كاهش ناهنجاريها دارد. از آنجا كه احكام اسلام دائرمدار مصالح و مفاسد است و اين مصالح و مفاسد به خصوص آنجا كه در زمينه امور اجتماعي است معقولالمعنا و قابل درك بوده و ميتواند راهگشاي معضلات اجتماعي قرار گيرد، از اين منظر، بررسي حكم فقهي فرزندخواندگي با تأكيد بر نقش مصلحت و مسائل نوپيداي آن ميتواند پاسخگوي مشكلات اين دسته از كودكان در خانواده ميزبان يا خانواده مراقب باشد.