عنوان مقاله :
بررسي آموزه بداء در انديشه خواجه طوسي
عنوان به زبان ديگر :
Consideration of the Doctrine of Badā’ in the View of Khwāja Ṭūsī
پديد آورندگان :
نوئي، ابراهيم دانشگاه شهيد بهشتي - گروه معارف اسلامي
كليدواژه :
بداء , نسخ , خواجه نصيرالدين طوسي , سليمان بنجرير طبري , اسماعيل بنجعفر(ع)
چكيده فارسي :
سليمان بنجرير طبري شيعه را قائل به دو آموزه بداء و تقيه ميداند و مينويسد شيعه با ترويج اين آموزهها همواره خود را پيروز نگه داشته است. معنايي كه وي از بداء به شيعه نسبت ميدهد مستلزم انتساب لوازمي چون جهل به خداوند است. خواجه نصيرالدين طوسي (597ـ672 ق) در جواب اين شبهه به انكار بداء روي مي آورد. خبر مورد نظر ابنجرير را خبر واحد و غير مفيد علم (در اعتقادات) و عمل (در فقه) ميداند و آن را ناظر به خلافت اسماعيل پس از امام صادق (ع) ميداند كه مطابق آن ــ چون امام رفتاري از اسماعيل را مشاهده كرد كه از وي نمي پسنديد ــ جانشيني خود در امامت را به امام موسي كاظم(ع) سپرد. اين پاسخهاي خواجه در ميان اماميه مخالفان و موافقاني جدي دارد. نوشتار حاضر با اتخاذ رويكرد توصيفي -انتقادي بعد از ذكر ديدگاه هاي موافقان و مخالفان هر يك از پاسخهاي خواجه طوسي، تلاش ميكند آنها را داوري و سازگار كند و سرانجام نشان خواهد داد كه خواجه طوسي در پاسخهاي خود، معنايي از بداء را منكر شده كه اماميه هرگز به آن معتقد نبوده است.
چكيده لاتين :
Sulaymān b. Jarīr al-Ṭabarī holds that Shi’as believed in the two doctrines of badā’ (alteration of the divine will) and taqīyya (dissimulation), writing that the Shi’a kept itself constantly victorious by propagating these two doctrines. The meaning of badā’ he attributes to the Shi’a implies the attribution of ignorance and the like to God. In response to this problem, Khwāja Naṣīr al-Dīn al-Ṭūsī (597 AH/1201- 672 AH/1274) denies badā’ altogether. He believes that the hadith cited by ibn Jarīr is khabar al-wāḥid (hadith transmitted only by one person) which yields no knowledge (in beliefs) and no action (in jurisprudence). The hadith, he says, concerns the succession of Ismā’īl as an Imam after Imam al-Ṣādiq. According to this hadith, when the Imam saw an unpleasant action done by Ismā’īl, he left his succession in Imamate to Imam Mūsā al-Kāẓim. Khwāja’s reply has serious opponents and proponents among the Imāmīyya. In this paper, I adopt a descriptive-critical approach. Having surveyed the views of both proponents and opponents to Khwāja’s replies, I try to adjudicate and reconcile them. I finally show that Khwāja al-Ṭūsī has denied a notion of badā’ that was not maintained by any Imāmī.
عنوان نشريه :
پژوهش نامه مذاهب اسلامي
عنوان نشريه :
پژوهش نامه مذاهب اسلامي