شناسايي فاكتورهاي علّي مديريت دانش در سطح ملي با استفاده از تكنيك ديمتل فازي

با توجه به شرايط رقابتي دنياي امروز و شرايط گذر از « اقتصاد صنعتي» به « اقتصاد دانش بنيان»، تكيه بر سرمايه هاي دانشي و كسب ثروت از طريق آن‌ها، اهميت بسيار بالايي يافته است. لذا هدف اين پژوهش ارائه مولفه هاي كليدي مديريت دانش در سطح ملي بمنظور ساخت استراتژي و پياده سازي موفق آن است. براي اين منظور، مطالعه تجربه هاي مديريت دانش در تعدادي از كشورهاي منتخب انجام و مولفه هاي كليدي استخراج شدند. سپس به منظور سنجش وجود و شدت ارتباطات بين مولفه ها و دستيابي به ساختار شبكه اي بين آنها، از تكنيك ديمتل فازي استفاده شد. نتايج نشان مي دهد سند چشم انداز و اسناد بالادست، نظام هاي پشتيان (نيروي انساني، پشتيبان دولت و صنعت و دانشگاه، ... )، محرك ها، عوامل فرهنگي، عوامل محيطي، خلق دانش، اشتراك دانش، بكارگيري دانش از مولفه هاي كليدي براي پياده سازي مديريت دانش در سطح كلان هستند، به گونه اي كه منجر به رشد درآمد و رونق اقتصادي، قدرت پاسخگويي و انعطاف‌پذيري و توسعه علم، فناوري و نوآوري، خردورزي، خودكفايي، غرور ملي و افزايش بهرهوري و بهبود شاخص هاي رفاه اجتماعي و معرفت الهي در سطح ملي شده و در نهايت دستيابي به جامعه دانش‌بنيان را تسهيل مي بخشد. نتايج تحقيق نشان مي دهد «فرهنگ» به عنوان نفوذگذارترين، «جامعه دانش‌بنيان» به عنوان نفوذپذيرترين و معلول‌ترين، «سند چشم انداز و اسناد بالادست» به عنوان مهم ترين مولفه علت و «رشد علم، تكنولوژي و نوآوري» به عنوان با اهميتترين مولفه مي باشند. از ديگر دستاوردهاي پژوهش حاضر، ارائه ساختار شبكه اي تبيين كننده رابطه بين مولفه هاست.