چكيده فارسي :
در اين نوشتار برخي نقدهاي اهل كتاب پيرامون تورات مطرح شده است؛ به رغم وجود نگرشي سنّتي مبني بر اصالت كلّ تورات و انتساب كلّ آن به حضرت موسي(ع)، پژوهشهاي دقيق تاريخي و زبان شناختي حاكي از آن است كه بخش عظيمي از تورات به دست افراد مختلف و در زمانهاي متفاوت نگاشته شده است؛ بنابر اين نمي‌توان همۀ آن را نوشتۀ حضرت موسي(ع) دانست. اما بخشهايي از آن مانند سفر تثنيه، نوشته يا املاي موسي دانسته شده است. قرآن بيش از يك هزاره قبل از اين پژوهشها در عين تأييد في الجملۀ تورات، به تحريف آن تصريح كرده است. بر اين اساس مي‌توان گفت كه حاصل پژوهشهاي اهل كتاب تأييدي بر نظر قرآن در اين باره است. اهميّت و وسعتي كه پيروان تورات براي پيشگويي‌هاي آن قائل شده‌اند، پيشگويي ظهور اسلام در آن را قطعي مي‌سازد؛ زيرا نمي‌توان پذيرفت كه كتابي آسماني بسياري از وقايع آيندۀ جوامع بشري را پيشگويي كند ولي از حادثۀ بزرگ ظهور اسلام هيچ سخني نگويد. پس از اين منظر نيز مدّعاي قرآن مبني بر بشارت تورات پيرامون ظهور اسلام، سخني منطقي است.
اين قلم كوشيده است بر پايۀ برخي آيات سفر تثنيه، مدّعاي قرآن مبني بر بشارت تورات پيرامون ظهور دين خاتم را اثبات كند. تحليل برخي آيات اين سفر با استفاده از يافته‌هاي اقليم شناسان كتاب مقدّس، بي‌اساس بودن مدّعاي مخالفان را ثابت مي‌كند و به فرضي كه اين تحليل پذيرفته نشود، سخن مخالفان مبني بر انكار وجود بشارت ظهور دين خاتم در تورات نيز پذيرفته نيست؛ زيرا بنابر تحقيقات خود اهل كتاب بخشهاي زيادي از تورات از حضرت موسي(ع) نيست و همين افزايشها و الحاقات را مي‌توان دليلي بر برخي حذفيات دانست و از مخالفان پرسيد: با وجودي كه روشن نيست كه همۀ تورات همين مكتوبات موجود باشد و حتّي قرائني برخلاف آن موجود است، شما چگونه وجود بشارت ظهور دين اسلام در آن را انكار مي‌كنيد؟
چكيده لاتين :
This paper has taken into account some braking critiques of the men of divine book, ahli kitab, against Torah. In spite of the traditional view claiming the wholly divinity of Torah and its being directly or indirectly written by Moses, comprehensive and deep historical and linguistic studies on the old testament have made it clear that a large part of the book has been written in different times by different peoples. One, therefore cannot argue for its being thoroughly written by Moses. Some special parts of it, including Deuteronomy, however, really have been written by him.
Signifying to some extent the validity of the old testament, the holy Qoran has spoken of some distortions made in it more than one thousand years before this critical studies. One, therefore, can argue for the studies and take them in agreement with the view of Qoran.
This paper has investigated some cases of foretelling the appearance of the prophet of Islam in Deuteronomy. The critical studies of the men of book surely weaken the view rejecting any foretelling about Islam in Old Testament. One can take the additions and distortions as a sign for a kind of omission from it; being really so, how one can depend a view on it and claim that there has never been any prediction on islam in it?! In addition, as we know, for the followers of the old testament the problem of predictions is of vital part; so they try to extend the predictions to such an
