رابطه كامل گرايي با اهمال كاري و سبك هاي مقابله اي در افراد دچار بيماري عروق كرونري و افراد سالم

Relationship of perfectionism with procrastination and coping styles in people with coronary heart disease and healthy controls

هدف. اين پژوهش با هدف تعيين ارتباط كامل گرايي با اهمالكاري و سبك هاي مقابله­اي در افراد دچار بيماري عروق كرونري و افراد سالم انجام شد. زمينه. عوامل روان شناختي با تاثيرگذاري بر عوامل خطر فيزيولوژيك، خطر وقوع بيماري عروق كرونري قلب را افزايش مي دهند. اگرچه اين علل روان شناختي نقش مهمي در بروز بيماري هاي قلبي ايفا مي كنند، پژوهش بيشتر در اين زمينه ضروري به نظر مي رسد. روش كار. در اين پژوهش توصيفي همبستگي، 218 مرد با سن بيشتر از 40 سال به روش نمونه­گيري در دسترس انتخاب شدند و براساس ابتلا يا عدم ابتلا به بيماري عروق كرونري قلب در دو گروه جداگانه قرار گرفتند. ابزارهاي جمع آوري داده ها شامل پرسشنامه هاي اهمالكاري تصميم گيري مان، اهمالكاري رفتاري لي، سبك هاي مقابله­اي اندلر و پاركر و پرسشنامه كامل گرايي چندبعدي تهران بودند. براي تحليل داده ها از همبستگي پيرسون و رگرسيون خطي استفاده گرديد. يافته ها.درگروه مردان دچار بيماري عروق كرونري قلب، كامل گرايي ديگرمدار با اهمالكاري تصميم گيري و اهمالكاري رفتاري ارتباط مستقيم و معنادار داشت، در حالي كه در گروه مردان فاقد بيماري عروق كرونري قلب، كامل گرايي ديگرمدار با اهمالكاري تصميم گيري ارتباط معكوس و معنادار داشت. در گروه مردان فاقد بيماري عروق كرونري قلب، ميان كامل گرايي ديگرمدار با اهمالكاري رفتاري ارتباط مستقيم وجود داشت، اما از نظر آماري معنادار نبود. در هر دو گروه، اثر كامل گرايي ديگرمدار بر اهمالكاري تصميم گيري معنادار بود. در گروه مردان دچار بيماري عروق كرونري قلب، كامل گرايي ديگرمدار تاثير معناداري بر اهمالكاري رفتاري داشت، اما در گروه مردان فاقد بيماري عروق كرونري قلب، كامل گرايي ديگرمدار بر سبك مقابله مسئله مدار تاثير معنادار داشت. نتيجه­ گيري. در گروه مردان دچار بيماري عروق كرونري قلب، بين كامل گرايي ديگرمدار با دو بعد اهمالكاري رابطه مثبت معنادار مشاهده شد، با اين وجود نمي توان رابطه مشاهده شده را به عنوان رابطه اي قوي قلمداد نمود. همچنين، در تحليل رگرسيون، تنها تاثير كامل گرايي ديگرمدار در مدل معنادار بود، و مدل هاي برازش يافته، قدرت پيش­بيني بسيار كمي داشتند. تنها كامل گرايي ديگرمدار تا حدودي مي تواند اهمال كاري تصميم گيري و رفتاري را پيش بيني كند

Aim.The present study aimed to examine the relationship of perfectionism with procrastination and coping styles in people with coronary heart diseases (CHD), compared with healthy controls. Background. Psychological factors may increase the risk of CHD by influencing physiological risk factors. Although psychological factors play an important role in development of CHD, more research in this area is necessary. Method. In this descriptive correlational study, 218 male people (107 people with CHD as case group, and 111 people without CHD as their controls) were selected by convenience sampling. Data were collected by Mann’s Decisional Procrastination Scale, Lay’s Behavioral Procrastination Scale, coping styles Scale by Endler and Parker and Tehran Multidimensional Perfectionism Scale. Pearson correlation coefficient and linear regression were used for data analysis. Findings.According to the findings, other-oriented perfectionism was directly associated with behavioral and decisional procrastination in case group, while in the control group, other-oriented perfectionism was negatively associated with decisional procrastination, however, the association was not significant. The effect of other-oriented perfectionism on decisional procrastination was significant in both groups. In case group, other-oriented perfectionism had a significant effect on behavioral procrastination, however other-oriented perfectionism had a significant effect on problem solving style in control group. Conclusion.Other-oriented perfectionism had positive, but not strong relationship with both aspects of procrastinations in case group. In regression models of different aspects of perfectionism on procrastination, only the effect of other-oriented perfectionism was significant. Although the regressions were significant, fitted models had low predictive power. Only the other-oriented perfectionism could somewhat predict behavioral and decisional procrastination.