كليدواژه :
علم به خود , , علم به اشيا , , صور علمي , , زبان نمادين , , اضافه اشراقيه. ,
چكيده فارسي :
ديدگاه سهروردي و تيليخ در باب علم الهي را ميتوان از جهاتي مورد تطبيق قرار داد. در اين تطبيق، دو وجه قرابت و دو وجه تمايز به دست ميآيد. وجه قرابتها از اين قرارند: نخست، هر دو قائل به معنايي واحد از ذات الهي هستند. دوم، هر دو به ضرورت علم به ذات اعتقاد داشته و خداوند را فيذاته عالم ميدانند. اين علم نيز اعم از علم به خود و علم به اشياست. وجوه تمايز نيز به اين شرح است: نخست، رويكرد و مبناي آن دو نسبت به خداوند و نسبت علم الهي به اشيا متفاوت است؛ با اين توضيح كه در انديشه تيليخ، صرفالوجودي مستلزم عدم موجوديت خداوند است و اينكه بر اين اساس، نسبت علم به خدا را بايد نمادين دانسته و معناي جديدي از آن به دست داد؛ اما در انديشه سهروردي، خداوند داراي كمالات عيني بوده و موجود است؛ ضمن آنكه خداوند به منزله علةالعلل، علم حقيقي به تمام اشيا دارد. دوم، علم به كثرات در انديشه تيليخ به معناي آگاهي از گذشته، حال و آينده آنها نيست؛ اما از نگاه سهروردي، خداوند به مبادي اشيا عالم بوده و بر مبناي اضافه اشراقيه، به علم حضوري از گذشته، حال و آينده اشيا آگاه است.