عنوان مقاله :
دولتِ تمدني و كنشگري در روابط بينالملل
پديد آورندگان :
نوروزي فيروز ، رسول - - , نوروزي فيروز ، رسول - -
كليدواژه :
تمدن , هويت تمدني , دولت تمدني , سياست خارجي , روابط بينالملل
چكيده فارسي :
هدف پژوهش حاضر بررسي نحوهي اثرگذاري تمدن، به عنوان يك پديدهي نوظهور در نظام بينالمل است. روش پژوهش توصيفي – تحليلي بوده و اطلاعات به شيوه كتابخانه اي گردآوري شدهاند. حاصل اين پژوهش، فهم چگونگي كارگزاري دولت تمدني و تمايز آن با ساير بازيگران (همچون دولت ملي) و نحوهي كنشگري آنها در نظام بينالملل معاصر بود. پيامد دانشي تحليل فرايندي اثرگذاري تمدن در نظم جهاني و اثبات وجود چنين فرايندي، ما را به ضرورت سطح تحليل تمدن و يا نظريههاي تمدني رهنمون ميسازد. براي بازيگران تمدني، ادامهي كنشگري در وضعيت سرزميني و ملي، مخاطرهآميز بوده و باعث مسكوتماندن بخشي از ظرفيتهاي اين بازيگران و در نهايت تكرار تجربهي اوايل قرن بيستم ايران، تركيه و ... ميشود. باقي ماندن در وضعيت دولت ملي و دولت سرزميني، هم در سياست داخلي و هم در سياست خارجي، سبب ميشود كه بخشي از منابع اثرگذار بر اين دولتها از چرخهي بهرهبرداري خارج شوند. حفظ حد و مرزهاي مشخص براساس يك قرائت ملي و سرزميني، در حالي كه عناصر تشكيلدهندهي هويت تمايل به برونگرايي حداكثري دارند، زمينهساز نوع خاصي از توقف است. فهم چگونگي ظهور دولت تمدني ميتواند ما را به فهم كنشگري دولت تمدني در روابط بينالملل برساند و به چگونگي ايجاد صلح در منطقهاي خاص يا در نظام بينالملل و نظم جهاني و افزايش سطح همگرايي رهنمون شود. هدف پژوهش حاضر بررسي نحوهي اثرگذاري تمدن، به عنوان يك پديدهي نوظهور در نظام بينالمل است. روش پژوهش توصيفي – تحليلي بوده و اطلاعات به شيوه كتابخانه اي گردآوري شدهاند. حاصل اين پژوهش، فهم چگونگي كارگزاري دولت تمدني و تمايز آن با ساير بازيگران (همچون دولت ملي) و نحوهي كنشگري آنها در نظام بينالملل معاصر بود. پيامد دانشي تحليل فرايندي اثرگذاري تمدن در نظم جهاني و اثبات وجود چنين فرايندي، ما را به ضرورت سطح تحليل تمدن و يا نظريههاي تمدني رهنمون ميسازد. براي بازيگران تمدني، ادامهي كنشگري در وضعيت سرزميني و ملي، مخاطرهآميز بوده و باعث مسكوتماندن بخشي از ظرفيتهاي اين بازيگران و در نهايت تكرار تجربهي اوايل قرن بيستم ايران، تركيه و ... ميشود. باقي ماندن در وضعيت دولت ملي و دولت سرزميني، هم در سياست داخلي و هم در سياست خارجي، سبب ميشود كه بخشي از منابع اثرگذار بر اين دولتها از چرخهي بهرهبرداري خارج شوند. حفظ حد و مرزهاي مشخص براساس يك قرائت ملي و سرزميني، در حالي كه عناصر تشكيلدهندهي هويت تمايل به برونگرايي حداكثري دارند، زمينهساز نوع خاصي از توقف است. فهم چگونگي ظهور دولت تمدني ميتواند ما را به فهم كنشگري دولت تمدني در روابط بينالملل برساند و به چگونگي ايجاد صلح در منطقهاي خاص يا در نظام بينالملل و نظم جهاني و افزايش سطح همگرايي رهنمون شود.