كليدواژه :
ابنسينا , مادهگرايي , ماترياليسم , كلي طبيعي , كلي عقلي , طبيعت , محسوس
چكيده فارسي :
شيخ در فصل نخست نمط چهارم اشارات با بهره جستن از طبايع مشترك كه ضمن اشياي مادي موجودند، استدلالي را ترتيب ميدهد بر بطلان مادهگرايي كه دو برداشت از آن قابل طرح است. بنابر برداشت نخست طبايع اشياء موجود و مجرداند و بنا بر برداشت دوم موجود و نامحسوساند، گرچه مجرد نميباشند و برداشت اول مورد تأمل شارحان و انديشمندان بعدي قرار گرفته است. در اين استدلال، ميان طبيعت كلي يا بشرط لا كه مجرد است، و طبيعت من حيث هي كه لابشرط است، خلط شده است. آنچه در ضمن افراد مادي موجود است، طبيعت من حيث هي است كه به نعت كثرت موجود بوده و مادي است و آنچه مجرد است طبيعت به شرط لاست كه در ضمن افراد موجود نيست. در اين مقاله ميكوشيم با الهام گرفتن از كلمات شيخ، استدلال وي را بهگونهاي تقرير كنيم كه در معرض اين اشكال نباشد. به گمان نگارنده، شيخ درصدد است با اثبات نارسايي حواس در دريافت طبايع محسوس، مبناي معرفتشناختي و روششناختي مادهگرايي را ابطال نمايد، نه اينكه آن را اثبات كند. در ضمن اشياي مادي، طبيعت غيرمادي موجود است و مقصود شيخ از نامحسوس بودن طبيعت، نامحسوسِ هستيشناختي نيست، بلكه نامحسوسِ روششناختي و معرفتشناختي است.