عنوان مقاله :
تبيين نسبت مرجعيت، حقانيت، خاتميت و توجيه باورهاي ديني
عنوان به زبان ديگر :
An Explanation of the Relation between Authority, Rightfulness, Sealness (khatamiyyat) and Justification of Religious Beliefs
پديد آورندگان :
پورحسن، قاسم دانشگاه علامه طباطبائي - گروه فلسفه، تهران , لواساني، محمدرضا دانشگاه اديان و مذاهب
كليدواژه :
پيامبر , مرجعيت , حقانيت , خاتميت , نسبت مرجعيت , حقانيت و خاتميت , توجيه باورهاي ديني
چكيده فارسي :
آراي معرفتشناسي مختلفي در دوره معاصر بر توجيه باورهاي ديني متمركز است. از رهيافتهاي مهم آن، ديدگاه مبناگرايي است كه از دو منظر درونگرايي و برونگرايي مينگرد و حتي به حقانيت و عدم حقانيت نيز توجه دارد. ديدگاه ديگر دليلگرايي و سومين ديدگاه در باب معرفتشناسي، تجربه ديني است كه به واسطه موافقتها و مخالفتها، پديدايي رويكرد غايي را با نام مرجعيت رقم زد كه در آن، بنيانگذار ميتواند معيار توجيه باورهاي ديني باشد و اتفاقاً كمتر از آن سخن رفته و پژوهش حاضر اين موضوع را محور قرار داده است.
كليفورد در كتاب اخلاق باور نظريه مرجعيت را به عنوان يكي از رويكردهاي باور ديني گستراند و آثار آن بر متفكران ما بهويژه در مسئله وحي نيز آشكار گرديد. نتيجه نهايي اين است كه مرجعيت، ملاك ارزشداورانه توجيه بوده و عقلاني نيست. در مقابل قرائتهايي از خاتميت كه به شخص پيامبر باز ميگردند، نه قرائت عقلانيشدن و جامعيت دين كه فقدان پيامبر را معادل عدم خاتميت ميانگارد؛ لذا تصور ختم دين، ناسزا، سهو و ابتناي آن دو بر مؤسس قابل تأمل است.
چكيده لاتين :
There are different epistemological views which have focused on the justification of religious beliefs in the present time. One of its important approaches is foundationalism which has the two perspectives of introversion and extroversion; it even notices rightfulness or non-rightfulness as well. Another epistemological approach is reasonism and the third view is religious experience which helped the formation of the final approach, named authority, due to its agreements and oppositions. In this approach the founder can be a measure to justify religious beliefs which is especially less discussed and is the topic of this research. In his book 'The Ethics of Belief', Clifford expanded the theory of authority as one of the approaches of religious beliefs and its effects on our scholars, especially regarding revelation, became clear [in his writing]. The final conclusion is that authority is the criterion to judge about the value of justification and is not rational.