آزمون تجميع كالاهاي خوراكي پروتئيني در مناطق شهري ايران: مقايسه آزمون هاي مختلف كالاي مركب تعميم يافته

اگر چه قيمت همه كالاهاي مصرفي در فرايند تصميم گيري مصرف كنندگان نقش دارند اما تعداد زياد كالاها و قيمتها مشكلات بسياري را در تجزيه و تحليل انتخاب مصرف كنندگان بوجود مي آورد. لذا براي بررسي رفتار مصرف كنندگان از داده هاي تجميع شده بسيار استفاده مي شود. در همين راستا تئوري هاي مختلف از جمله تئوري كالاي مركب تعميم يافته لوبل، و روشهاي آماري بن فروني، سيمز، هولم و هاچبرگ براي تأييد تجميع سازگار كالاها معرفي شده است. مطالعه حاضر به دنبال آن است كه امكان تجميع سازگار انواع گوشت و فراورده هاي آن انواع لبنيات و تخم مرغ ماشيني و قرار دادن آنها در يك گروه تحت عنوان گروه پروتئين هاي حيواني و تجميع سازگار انواع حبوبات و قرار دادن آن در يك گروه تحت عنوان گروه پروتئين هاي گياهي را كه در سال هاي 911369 مصرف شده اند با استفاده از تئوري كالاي مركب تعميم يافته به روش لوبل و روشهاي پيشنهادي ديگر آزمون و باهم مقايسه نمايد. نتايج آزمون ها نشان مي دهد كه بر اساس روش لوبل تجميع سازگار همه كالاهاي خوراكي ياد شده به استثناي دوغ، كشك و تخم مرغ ماشيني در گروه پروتئين حيواني امكان پذير است. همچنين لپه، لوبيا و انواع عدس را مي توان در يك گروه به نام پروتئين گياهي قرار داد. اين در حالي است كه بر طبق روش هاي بن فروني، سيمز، هولم و هاچبرگ تمامي كالاهاي مورد بررسي را مي توان در دو گروه پروتئين حيواني و گياهي قرار داد. بنابراين، روشهاي اخير اجازه مي دهد تا دامنه وسيع تري از كالاها در يك گروه كالايي قرار گيرند. از اين نتيجه استنباط مي شود كه در نظر نگرفتن روش مناسب براي آزمون تجميع سازگار مي تواند به بروز خطا در بررسي رفتار مصرفي مصرف كنندگان گردد.