شماره ركورد :
1061656
عنوان مقاله :
معشوق ايده آل، معشوق - مادر (بررسي لكاني عشق در شعر «بر سرماي درونِ» احمد شاملو)
پديد آورندگان :
مرادي ، نرگس دانشگاه گيلان , تسليمي ، علي دانشگاه گيلان , خزانه دارلو ، محمد علي دانشگاه گيلان
تعداد صفحه :
26
از صفحه :
207
تا صفحه :
232
كليدواژه :
عشق , لكان , شاملو , «بر سرماي درون» , معشوق
چكيده فارسي :
مقاله حاضر، مفهوم عشق را مطابق با مدل نظري لكان در شعر «بر سرمايِ درون» سروده احمد شاملو بررسي مي‌كند. لكان، علاوه بر دو ساحت «نمادين» و «خيالي» كه پيش از او فرويد بدان پرداخته بود، ساحت جديدي مي‌افزايد كه همان امر«واقع» است. ازنظر او عشق، متعلق به امر واقع است و ما تنها قادريم عشق را در ساحت نمادين تجربه كنيم؛ بنابراين تجربه ما از عشق، تجربه‌اي ناقص است؛ چراكه ما در امر نمادين دچار فقدان هستيم. لكان از ديگر سو «ديگري بزرگ» را نيز وارد اين نظريه مي‌كند؛ بدين معنا كه ما در عشق به يك معشوق واقعي، هم‌زمان در وراي او به چيزي بزرگ‌تر عشق مي‌ورزيم. چيزي كه غيرممكن مي‌نمايد و همواره از دالي به دال ديگر درحركت است، بدون آنكه به مدلول مشخصي برسد. در اين شعر، شاملو ميل به مادر را كه ميل به محارم است به خاطر ترس از «اختگي»، سركوب مي‌كند و به ناخودآگاه مي‌فرستد؛ اما اين ميل هيچ‌گاه او را رها نمي‌سازد. بنابراين از فرايند «جابجايي» استفاده مي‌كند. ميل به مادر را متعالي و تلطيف (تصعيد) مي‌كند و ابژه ديگري كوچك «معشوق» را جايگزين معشوقمادر در امر خيالي مي‌كند. سوژه/ شاعر مي‌خواهد در اين رابطه عاشقانه، نقش و جايگاه معشوق را داشته باشد و آزاد و بي‌قيد و رها باشد. عشقي از نوع «اكيپ» كه محبتي يك‌سويه، مراقبت گونه، نارسيسي و به سود خويش است؛ تركيبي از «اِروس» و «اِستورگ». سوژه/ شاعر، دسترس‌ناپذيري معشوق گمشده را نمي‌پذيرد تا به ساحت نمادين و سمبوليك لكاني وارد شود. پناه بردن سوژه به عشق به‌نوعي پشت پا زدن به «قانون پدر»، اجتماع و جهان سمبوليك لكاني است. او دنياي پر از تنهايي و انزوا را برمي‌گزيند و در اين راه خواننده را با خود همراه مي‌كند و اشتياق و آرزو را در او نيز برمي‌انگيزد.
سال انتشار :
1397
عنوان نشريه :
ادبيات پارسي معاصر
عنوان نشريه :
ادبيات پارسي معاصر
لينک به اين مدرک :
بازگشت