كليدواژه :
علوم انساني , فلسفه , پلوراليزم فلسفي , هرمنوتيك , افق هرمنوتيكي
چكيده فارسي :
در اين جستار كوشش شده است نسبت ميان فلسفه و علوم انساني با نگاهي نو و باتوجهبه بنيادهاي هرمنوتيكي آنها بررسي و مطالعه شود. مطابق ادعاي اين مقاله، هر رشته و شاخۀ معرفت موجود در علوم انساني نگاهي مابعدالطبيعي و فلسفي دارد كه بر مبناي بنيادي هرمنوتيكي ايجاد شده است؛ بنابراين، علومانساني از فلسفه و مابعدالطبيعه بينياز نيست. در اين پژوهش با در نظر گرفتن نسبتي كه انسان با فهم و تفسير و بهطور عام با «هرمنوتيك» دارد، ضمن سخنگفتن از ضرورت كثرتانگاري در ساحت فلسفه و مابعدالطبيعه، نشان داده است چگونه رشتههاي مختلف موجود در حوزه علوم انساني بهناچار بايد نگاهي كلي و كلاني داشته باشند و اين موضوع، در حوزۀ برتري از شناخت، يعني همان معرفت مابعدالطبيعي آشكار ميشود. درپايان، باتوجهبه ايدههاي ارائهشده در نسبت ميان فلسفه و علومانساني و نكات موجود در نسبت ميان متعاطي مابعدالطبيعه و عالمان علوم انساني نشان داده شده است چگونه بر مبناي اين بنياد هرمنوتيكي از امكان ظهور «مابعدالطبيعههاي خاص» سخن گفته ميشود و علومانساني چگونه در چنين بستري (با در نظر گرفتن نيازهاي بومي، ملي، ديني و فرهنگي ما) پرورش و كمال مييابد. همچنين، از رهگذر مناسبات احتمالي موجود در ميان فلسفه و علومانساني چگونه ميشود براي پژوهشگران بهمنظور مطالعات ميانرشتهاي راهي را گشود.