برند كارفرما؛ راهبردي نوين در جذب نيروهاي خلاق تداعي معاني، تصوير سازمان و تناسب شخص سازمان در نقش ميانجي

جذب نيروي كار شايسته در بازار كار رقابتي امروز، تبديل به يكي از منابع مهم كسب مزيت رقابتي شده است. پژوهش حاضر با تأكيد بر ارزش علاقه مندي(ارزش نوآوري) براي جذب نيروهاي خلاق، قصد ارائه پيشنهادهايي در زمينه طراحي «برند كارفرما» به سازمان هايي را دارد كه در بيان رسالت خود ارائه محصولات و خدمات نوآورانه به جامعه را در اولويت قرار داده اند. اين پژوهش به لحاظ هدف، كاربردي و از حيث شيوه گردآوري داده ها، توصيفي از نوع پيمايشي مي ياشد. جامعه آماري پژوهش102 نفر از كاركناني هستند كه در فاصله كوتاهي قبل از انجام پژوهش، موفق به  استخدام در واحد مركزي سازمان شاتل در شهر تهران شده اند كه از بين آن ها 51 نفر به روش تصادفي ساده به عنوان نمونه انتخاب گرديده اند. ابزار سنجش متغيرهاي پژوهش، پرسشنامه مي باشد كه بخشي از آن برگرفته از پرسشنامه هاي استاندارد برتون و همكارانش(2005)، كانكس و فريمن(2006) و برتز و جاج(1994) است و بخش طراحي شده آن بر اساس تعاريف موجود از متغير مورد نظر است. روش تجزيه و تحليل داده ها مدل سازي معادلات ساختاري با استفاده از نرم افزار Warp PLS مي باشد. نتايج نشان مي دهد كه برند كارفرما از طريق تداعي معاني منجر به ايجاد تصوير مطلوبي از سازمان در ذهن جويندگان كار شده و با احساس تناسبي كه در اثر اين تصوير، فرد در ذهن خود با سازمان پيدا مي كند، جذب سازمان مي شود.