عنوان مقاله :
نقش ديگري نزد يوهانس اكهارتوس
پديد آورندگان :
عسگري ، احمد - گروه فلسفه , عبدالعلي نژاد ، محمدمهدي - گروه فلسفه
كليدواژه :
ديگري , خود , عشق , تبتّل , ذات الوهيت
چكيده فارسي :
امروزه «ديگري» و نوع ارتباط با آن يكي از مسائل مهم فلسفه است. در اين مقاله سعي ميشود با اين مسئلۀ جديد به بازخواني افكار يوهانس اكهارتوس، فيلسوفـعارف متعلق به قرون وسطي بپردازيم، تا ضمن بررسي چگونگي مطرح شدن «ديگري» در انديشهاي عرفاني، به اين پرسش پاسخ گوييم كه چگونه فيلسوفي در اواخر قرون وسطي ميتواند براي انسان معاصر سخني براي گفتن داشته باشد و او را در پاسخ به مسائلش ياري رساند. در اين پژوهش نشان داده ميشود كه چگونه نوع نگاه اكهارتوس به «خود» موجب اهميت يافتن «ديگري» در انديشۀ وي ميشود. در ادامه ضمن تبيين ويژگيهاي «ديگري» و تقسيم آن به «ديگري» حقيقي و «ديگري» موهوم، نوع ارتباط فرد با هر يك از آنها بررسي ميشود. آنچه براي اكهارتوس اهميت دارد ارتباط با «ديگري» حقيقي است كه براي او عبارت است از ذات الوهيت. ليكن ارتباط با او از طريق شناخت فلسفي ممكن نيست، لذا وي چگونگي اين ارتباط را از طريق مفاهيمي عرفاني چون عشق، تبتّل، پسر خدا شدن و... توضيح ميدهد. در نهايت ملاحظه ميشود چگونه فرد از طريق يكي شدن با ذات الوهيت از طرفي به خودشناسي ميرسد و از طرف ديگر ذات الوهيت اعمال و ارتباط او با ديگران را هدايت ميكند.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه فلسفه دين
عنوان نشريه :
پژوهشنامه فلسفه دين