شماره ركورد :
1070730
عنوان مقاله :
بررسي روابط ساختاري ميان پنداشت‌ها و رويكردهاي يادگيري علوم در دانش‌آموزان متوسطه
عنوان به زبان ديگر :
Exploring Structural Relations between Conceptions and Approaches to Learning Science among Secondary Students
پديد آورندگان :
سلطاني، اصغر دانشگاه شهيد باهنر كرمان - بخش علوم تربيتي
تعداد صفحه :
34
از صفحه :
181
تا صفحه :
214
كليدواژه :
مدل معادلات ساختاري , پنداشت‌هاي يادگيري علوم , رويكردهاي يادگيري علوم , دانش آموز متوسطه
چكيده فارسي :
هدف پژوهش حاضر، بررسي روابط ساختاري پنداشت‌هاي يادگيري و رويكردهاي يادگيري علوم دانش آموزان متوسطه بود. جامعه آماري، دانش‌آموزان متوسطه رشته‌هاي علوم تجربي و رياضي‌‌و فيزيك شهر كرمان بودند و 350 نفر به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. روايي پرسشنامه‌‌هاي پنداشت‌هاي يادگيري علوم و رويكردهاي يادگيري علوم (اقتباس از لي، يوهانسن و تي‌ساي، 2008) با روش تحليل عاملي تاييدي بررسي شد. پبر اين اساس، ضريب آلفاي كرونباخ براي پرسشنامه پنداشت‌هاي يادگيري علوم 0/80 و براي پرسشنامه رويكردهاي يادگيري علوم 0/73 برآورد شد. ضريب روايي همگرا (AVE) نيز براي هر يك از مولفه‌هاي پژوهش بين 0/51 تا 0/63 در نوسان بود. نتايج تحليل عاملي مدل شش مولفه‌اي پنداشت‌هاي يادگيري علوم و مدل چهار مولفه‌اي رويكردهاي يادگيري علوم نشان داد كه ميزان شاخص‌هاي برازش تحليل عاملي تاييدي در حد مطلوب و نسبتاً مطلوب بوده و بنابرين اين دو ابزار، الگوهاي اندازه‌گيري قابل قبولي در جامعه دانش‌آموزان متوسطه ايراني هستند. همچنين نتايج مدل‌سازي معادلات ساختاري نشان داد كه‌ «افزايش دانش» قوي‌ترين پيش‌بين انگيزه سطحي و «فهميدن و ديدن به‌شيوه‌اي جديد» قوي‌ترين پيش‌بين انگيزه عميق بود ولي ساير مولفه‌هاي مربوط به پنداشت‌هاي يادگيري علوم، به‌طور مستقيم پيش‌بين معناداري براي راهبرد سطحي نبودند. از ميان مولفه‌هاي مربوط به سطوح بالاي پنداشت‌هاي يادگيري علوم نيز تنها اثر مستقيم مولفه «به‌كارگيري» بر راهبرد عميق معنادار بود. از سوي ديگر، اثر غيرمستقيم «افزايش دانش» بر راهبرد سطحي (با ميانجي انگيزه سطحي) بيشتر از تاثير غيرمستقيم «به‌خاطرسپاري» بر راهبرد سطحي با همين ميانجي بود. اين نتايج نشان‌ داد كه پنداشت‌هاي يادگيري علوم دانش‌آموزان متوسطه، رويكردهاي يادگيري آن‌ها در علوم را پيش‌بيني مي‌كند
چكيده لاتين :
The purpose of the present study was examining the structural relations of secondary students’ conceptions of and approaches to learning science. Statistical population were all of secondary students in Kerman city enrolled in science and mathematics courses. The sample consisted of 350 participants. The questionnaires (adopted fromLee, Johanson and Tsai, 2008) were validated employing CFA Method. Accordingly, cronbach’s alph coefficient estimated to be .80 for the conceptions of learning science questionnaire and .73 for the approach to learning science questionnaire. The AVE validity coefficient for research variables also measured to be between.51 to .63. Results of six factors model of conceptions of learning science and four factors model of approaches to learning science revealed that the fit indexes of confirmatory factor analysis were favorable and relatively favorable and so these two instruments are acceptable measurment models among Iranian students. SEM analysis also revealed that “increase of knowledge” was the strongest predictor for surface motive and “understanding and seeing in a new way” was the strongest predictor for deep motive, but other variables of COLS were not directly significant predictors to surface strategy. Among the variables of higher level conceptions of learning science, only the direct effect of “applying” on deep strategy was significant. The indirect effect of “increase of knowledge” on surface strategy (mediated by surface motive) was stronger than the indirect effect of “memorizing” on surface motive that mediated by the same mediator. The results showed that secondary students’ conceptions of science learning predict their approaches to learning science.
سال انتشار :
1397
عنوان نشريه :
انديشه هاي نوين تربيتي
فايل PDF :
7652184
عنوان نشريه :
انديشه هاي نوين تربيتي
لينک به اين مدرک :
بازگشت