سياست پولي و مالي بهينه با اعمال مساله رمزي

Optimal Fiscal and Monetary Policy by Applying the Ramsey Problem

هدف اين مطالعه، محاسبه آثار اعمال سياست هاي پولي و مالي بهينه براي اقتصاد ايران با در نظر گرفتن قيد ماليات بهينه مي باشد. با استفاده از يك مدل تعادل عمومي تصادفي پويا، به بررسي اثرات به كار گيري انواع ابزارهاي مالياتي مانند ماليات بر مصرف، بر درآمد سرمايه، بر درآمد حاصل از نيروي كار و سود در چندين سناريو پرداخته مي شود. نتايج نشان مي دهند كه تحت سناريوهاي مختلف با فروض چسبندگي يا انعطاف پذيري قيمت در مدل، قاعده فريدمن يا تورم صفر به عنوان سياست بهينه مشخص مي گردد. همچنين از آنجايي كه دولت ها معمولاً در تلاش اند تا اغتشاشات ناشي از ماليات هاي اعمال شده بر بخش هاي مختلف اقتصاد را حداقل نمايند، نياز به وجود يك ماليات منفي كه نشان دهنده وضع كمك هزينه (سوبسيد) در شرايط مطلوب رمزي در مدل مي باشد، تأييد مي گردد. از ديگر سو، طبق يافته هاي تحقيق مي توان گفت كه سطوح تورمي نه تنها به چسبندگي اسمي و حقيقي مدل وابسته اند، بلكه به تعداد ابزارهاي كه در دسترس برنامه ريز رمزي قرار دارد، نيز وابسته مي باشد

The aim of this study is to investigate optimal monetary and fiscal policies for the Iranian economy considering Ramsey problem. Using a Dynamic Stochastic General Equilibrium model, the effects of imposing various taxes such as consumption tax, capital income tax, labor income tax and profit tax are examined by different scenarios. The results indicate that Friedman’s rule, or zero inflation is determined as optimal monetary policy under scenarios with and without price rigidities. In addition, since the governments try to minimize the distortions from taxes levied on different economic sectors, necessity of a subsidy or negative tax is confirmed under Ramsey conditions. According to the findings, the inflation rate not only depends on nominal and real rigidities assumed in the model, but also to the number of instruments available to the Ramsey planner.