نقد نظريه جرج مور درباره ناطبيعت‌گرايي اخلاقي

Criticize of George Moore's Theory on Moral Non-Naturalism

زمينه و هدف: يكي از مهم‌ترين‌ نظريات در باب تحليل مفاهيم و گزاره‌هاي اخلاقي نظريه طبيعت‌ناگرايي اخلاقي است. اين نظريه كه در حوزه فرااخلاق نضج يافته است، از مباني نظري اخلاق زيستي است. اين مطالعه با هدف تحليل و نقد نظريه اخلاقي جرج مور درباره «ناطبيعت‌گرايي اخلاقي» صورت گرفته است. مواد و روش‌ها: در اين پژوهش تحليلي، پس از توصيف و تحليل مفاهيم پايه، نظريه اخلاقي جرج مور درباره «ناطبيعت‌گرايي اخلاقي» تفسير و نقد مي‌گردد. يافته‌ها: بر اساس اين نظريه اصطلاحات اخلاقي، علامت و نشانه ويژگي‌هاي اشيا محسوب مي‌گردد، وليكن نمي‌توان پذيرفت اوصافي كه با كلماتي نظير «خوب يا بد» و «بايد يا نبايد» به آن‌ها اشاره مي‌شود، بر اساس اصطلاحات غير اخلاقي قابل تعريف باشند. بر اساس اين ديدگاه، احكام و مفاهيم اخلاقي را نه با استفاده از مشاهده تجربي يا استدلال مابعدالطبيعه، بلكه تنها از راه شهود عقلاني است كه مي‌توان شناخت. نتيجه اصلي اين پژوهش آن است كه زايش مكتب احساس‌گرايي را مي‌بايست در وجود مشكلات ساختاري و دروني نظريه ناطبيعت‌گرايي جستجو كرد. مشكلاتي نظير تعريف‌ناپذيري اوصاف بسيط، نوع خاص ويژگي‌هاي غير طبيعي، مفاهيم غير تجربي (پيشيني) و شهود باعث شد، علي‌رغم دو قرن يكته‌تازي ناطبيعت‌گرايي در فلسفه اخلاق مغرب‌زمين، نظريه افراطي احساس‌گرايي ظهور نموده و اين نظريه را به انزوا بكشاند، به گونه‌اي كه ناطبيعت‌گرايي‌ علي‌رغم ارائه طرحي نوين، به دليل وجود مشكلات متعدد هستي‌شناختي و معرفت‌شناختي، نتوانست انتظارات حوزه تحليل مفاهيم و گزاره‌هاي اخلاقي را برآورده سازد. نتيجه‌گيري: نظريه‌هاي ناطبيعت‌گرايي اخلاقي و احساس‌گرايي هر دو زمينه‌هايي را براي نظريات ديگري در حوزه اخلاق زيستي را فراهم آورده‌اند.

Background and Aim: One of the most important ideas about the analysis of moral concepts and propositions is Non-naturalistic theory. This study aimed to analysis and criticize of the George Moore's Theory on Moral Non-Naturalism. Materials and Methods: In this analytical research, after analyzing the basic concepts, the George Moore's Theory on Moral Non-Naturalism is interpreted and criticized. Findings: Based on this theory, moral terms are signs and indications of the characteristics of objects, but it is not acceptable that the terms which referred to by words such as "good" and "must" can be defined based on immoral terms. According to this view moral terms can only be understood by rational intuition, not through empirical observation or metaphysical reasoning. These issues can form the theoretical foundations of bioethics. Problems such as: indefinability of simple qualities, the type of abnormal characteristics, nonexperiential (a priori) and intuition led to the emergence of emotivism, in spite of two centuries of loneliness of the Non-naturalistic theory. As the main result, the birth of the emotivism could be searched in the structural and internal problems of Non-naturalistic theory. So that, in spite of presenting a new plan in the field of analyzing concepts and moral propositions, Non-naturalistic theory due to numerous epistemological and ontological problems failed to meet expectations. Conclusion: The findings showed that both of Non-naturalistic theory and the emotivism caused the readiness to develop other theories in the field of bioethics.