عنوان مقاله :
درآمدي بر انديشۀ ميهن گرايي ايرانشهري در شعر ملكالشعراء بهار
پديد آورندگان :
طايفي، شيرزاد دانشگاه علامه طباطبايي , فاتح دولت آبادي، آرمان دانشگاه خوارزمي
كليدواژه :
نقد تاريخ پايهاي , ملكالشعراء بهار , ميهنگرايي ايرانشهري , شعر معاصر
چكيده فارسي :
ايران با تاريخ ديرينۀ خود، همواره حامل مفهومي از ميهن بوده است. با حادث شدن نهضت مشروطيت و افزايش آگاهي مردم نسبت به حقوق خود، تلاش بر اين بود تا مفهوم دولت- ملّت در ايران شكل بگيرد و هر يك از فرهيختگان جامعه در جهت نيل به اين هدف، به نحوي به آگاهيبخشي پرداختند. ملكالشعراء بهار نيز، كه فردي برآمده از سنّت ايرانشهري بود، كوشيد با آگاه كردن شاه و مردم، مفهوم دولت- ملّت را به گونهاي محقّق كند؛ امّا تحت تأثير انديشة ايرانشهري، نتوانست به مفهوم دقيق و مدرن آن دست بيابد. براي رسيدن به خوانشي تاريخي و غيرايدئولوژيك از تاريخ يك سرزمين، لازم است روشي متناسب با دادههاي تاريخي همان سرزمين اتّخاذ شود. در اين پژوهش كوشيدهايم با تكيه بر مطالعات كتابخانهاي و اسنادي و بهرهگيري از روش تحليل محتوا و تأكيد بر «نقد تاريخپايهاي» سيّدجواد طباطبايي، به خوانشي تاريخپايهاي از شعر بهار در سه دورة حكومتي محمّدعليشاهي، احمدشاهي و رضاشاهي برسيم. نزد بهار، ميهن با مفهومِ شاه- شبانِ حكيم و قدرتمند رابطهاي تنگاتنگ دارد؛ شاه- شبان خوب، ميهن را سرافراز خواهد كرد و اگر بد باشد، باعث ويراني آن خواهد بود و شاه خوب، شاهي است كه به حقوق مردم احترام بگذارد و نظم كشور را حفظ كند. در نهايت، اين نگرش در بهترين حالت نتيجهاي ندارد جز عدل انوشيرواني يا كنارهگيري كيخسروانه و فرورفتن در چرخة استبداد- هرجومرج- استبداد.
عنوان نشريه :
ادبيات پارسي معاصر
عنوان نشريه :
ادبيات پارسي معاصر