تحليل رويكردهاي هستي شناسانه و معرفت شناسانه اساتيد دانشگاه در فرايند تدريس

Teaching and Epistemology: Analysis of Faculty Members’ Ontological and Epistemological World Views in Teaching Process

اين پژوهش با هدف تحليل رويكرد هستي شناسانه و معرفت شناسانه اساتيد دانشگاه در فرايند تدريس انجام شده است.با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي هدفمند 92 عضو هيئت علمي دانشگاه مازندران انتخاب گرديدند. داده ها با استفاده از مقياس چهار ربعي شراو و اولافسون و مصاحبه نيمه ساختار يافته جمع آوري شد و با بكارگيري كدگذاري موضوعي تحليل شدند؛ بنابراين روش پژوهش كيفي بوده است. نتايج پژوهش حاكي از آن بود، بيش تر اساتيد جايگاه نسبي گرايي هستي شناسانه و معرفت شناسانه را اتخاذ كردند. بيش تر اساتيد در تطبيق رويكردهستي شناسانه و معرفت شناسانه نسبي گراي خود با روش هاي آموزشي شان در كلاس درس، با موانع سازماني، فرهنگي و انساني روبرو بودند كه مانع از برگردان كامل رويكردنسبي گراي آنها در آموزش كلاس درس دانشگاهي بوده است. همچنين اساتيد اظهار داشتند ويژگي هاي شخصيتي، تجربيات دوران تحصيل و همچنين تجربيات دوران تدريس در مسير تكوين و همچنين تغيير رويكردآنها سهم اساسي داشته است. به نظر مي رسد در دستيابي به باورهاي پيچيده تر و رويكرد هستي شناسانه و معرفت شناسانه نسبي گرا آموزش عالي بايد در برنامه ريزي هاي آموزشي و امكانات خود بازبيني جدي داشته باشد

This research is conducted with the goal of investigating ontological world view and epistemological beliefs of university’s professors. To this aim, 32 faculty members of university of Mazandaran are selected through purposeful random sampling. The research method is qualitative and the data is collected by Schraw and Olfson four-quadrant scale and semi-structured interviews. The collected data are analyzed by thematic coding. The results of this study indicate that most professors adopt relativistic ontological and epistemological world views. Most of the participants pointed to some organizational, cultural and human factors in transforming and realizing their relativistic beliefs to educational practices. The participants report that their personality characteristics and educational experiences during academic life have significantly developed and changed their worldviews. It is concluded that acquiring more sophisticated ontological and epistemological worldviews involves serious revision in educational planning.