عنوان مقاله :
تأملاتي در مفهوم ارته (اشه) ايران باستان در پرتو هستيشناسي و انسانشناسي فلسفۀ ايراني
عنوان به زبان ديگر :
بدون عنوان
پديد آورندگان :
فاضلي، حبيبالله دانشگاه تهران - دانشكدۀ حقوق و علوم سياسي , سروند، مجيد دانشگاه تهران - دانشكدۀ حقوق و علوم سياسي
كليدواژه :
ارته , هستيشناسي , انسانشناسي , خويشكاري , خورنه , حق فلسفه (سياسي) ايراني
چكيده فارسي :
بهمنظور توصيف و فهم مفهوم «ارته»(arta) بهعنوان يكي از مباني اساسي فلسفۀ سياسي ايران باستان در كنار آرمانشهر و شاه آرماني، بهنظر ميرسد نظريههاي جديد «علم سياست» كه مبتني بر رويكردهاي طبيعي و پوزيتيويستي و عينيتگرا هستند، چندان وافي به مقصود نباشند. به همين سبب در پژوهش حاضر بر آنيم كه با ورود به ساحت «فلسفۀ سياسي» و طرح مباني هستيشناسي و انسانشناسي «فلسفۀ ايراني»، به سياست از چشماندازي هستيشناسانه، فيلسوفانه، ژرفانديشانه و حقيقتجويانه نظر افكنيم. ضرورت كار در جايي برجستهتر ميشود كه توجه داشته باشيم كه چهبسا بهطور مشخص و بيواسطه سخني از مفاهيم اساسي انديشۀ سياسي ايران باستان مورد بحث نباشد، اما بيترديد همچنان در پس ذهن و ضمير انسان و انديشۀ ايراني تداوم چنين موضوعاتي را شاهديم؛ البته در شرايطي كه گرد تحريفات و آداب و رسومات زمينهاي و گردوغبار تاريخي شفافيت و حقيقت آنها را پوشانده است. بهطور خاص در پژوهش پيش رو در پي پاسخگويي به اين پرسش هستيم كه چه معنا، فهم و برداشتي از ايده و باوري تحت عنوان ارته يا اشه و بهتبع آن مفهوم «خويشكاري» در انديشۀ سياسي ايران باستان مطرح بوده است؟ مفروض ما در طول مقاله اين است كه معناي حقيقي اشه در چارچوب تفكر معنوي ايراني و در ساحتي هستيشناختي و با توجه به مباني انسانشناختي و فرجامشناختي فلسفۀ ايراني قابل درك بوده و از تقليل آن به ساحتي تاريخي، عيني و مادي كه مؤيد نوعي ساختار و سلسلهمراتب عيني و بيرونيِ متصلب و تغييرناپذير اجتماعي و سياسي است، بايد برحذر بود